اشتباهات مترجمان در ابتدای شروع کار به یکدگیر شباهت دارد.
در این نوشته سعی داریم با نگاهی طنز به برخی اشتباهات رایج مترجمان نگاهی بیندازیم.
اگر سال هاست که مترجم هستید و راه به جایی نمی برید، به احتمال زیاد یکی از انواع مترجم های بی ثمر هستید.
با ما در شناخت اشتباهات رایج مترجمان همراه باشید.
اشتباهات مترجمان : کلاغ بودن!
مترجم کلاغی اولین گونه از مترجمهایی هستند که در راه رسیدن به سرزمین ترجمه از دور بازی حذف میشوند.
چون این دسته از مترجمها دو خط متن با محتوای سلام، چطوری را با گوگل ترنسلیت ترجمه میکنند
و بعد یک شیپور بزرگ به دست میگیرند و هر جا نشستند
و از هر جا گذشتند و به هر کی برخورد کردند، میگویند:
اُ، شما منو نمیشناسیند! اما من یک مترجم زبردستم!
من خیلی میفهمم!
من اساسا مولتی لنگویژ، شما به آن میگویید چندزبانه، متولد شدم!
محققان من را گونهای نادر از انواع بشری تشخیص دادند که صرفا محض نمونه به جهان معرفی شدم!
مترجمهای کلاغی برای هر کار کوچکی سر و صدای زیادی به پا میکنند.
اما محققان معتقدند مشکل این دسته از مترجمها طبل توخالی بودن است.
مترجمهای کلاغی به قدری درگیر توهم خوب بودن هستند که
نمیدانند برای فهم عمیق متون باید زمان کافی صرف کرد.
چه میزان زمان؟
نمیتوان برای همه یک زمان را در نظر گرفت
و گفت که همه در این مدت زمان میتوانند مترجم حرفهای بشوند.
چون آدمها پیشینههای ذهنی متفاوتی دارند.
برخی از کودکی گنجینه ذهنی کلماتشان را پربار کردهاند
و با ورود به حوزه ترجمه، میتوانند با سرعت قابل توجهی به پیش بروند.
اما ممکن است برخی از افراد دو زبانه و یا حتی سه زبانه باشند
و تازه با شروع راه مترجمی قصد یاد گرفتن جدی یک زبان را داشته باشند.
مثلا در کشور ما اقوام مختلفی وجود دارند.
ترک، کرد، عرب، ترکمن، بلوچ…. و طبیعی است اگر فردی زبان مادریاش ترکمنی باشد
و خود او چندان هم اهل مطالعه کتاب نبوده باشد. اما تصمیم دارد متون انگلیسی را به فارسی ترجمه کند
نیاز به تمرین بیشتری نسبت به فردی دارد که او نیز زبان مادریاش ترکمن بوده،
اما از کودکی کتابهای بسیاری را به زبان فارسی خوانده است.
اشتباهات مترجمان : گرگی بودن!
مترجمهای گرگی در ذهنشان تصمیم میگیرند که کتابی را ترجمه کنند
و بلافاصله بعد از این تصمیم خیالی خود چهارچنگولی از آن محافظت میکنند.
این دسته از مترجمها هیچ کجا حرفی از کاری که در دست دارند به زبان نمیآورند!
حتی تظاهر میکنند که قصد ندارند، مترجم بشوند!
و از همه بدتر اگر ترجمه کاری را به انتها برسانند، از شدت ترس و نگرانی این که مبادا کسی ترجمههای طلایاشان را بدزد،
دائم دور ترجمهای که هیچ کس از وجودش با خبر نیست، در حال زوزه کشیدن هستند.
مشکل این دسته از مترجمها ترس بیش از اندازه از به سرقت رفتن ترجمههاشان است!
بیایید با هم صادق باشیم. اگر شما قصد دارید مترجم شوید باید کسی ترجمه شما را بخواند تا نظرش را درباره چاپ
و انتشارش به شما بدهد و نکته مهم دیگر هم آن که واقعا چه چیز باعث شده است فکر کنید،
دیگران قرار است ترجمههای شما را بدزدند؟!
دو حالت دارد: یا شما مترجم مبتدی و یا مترجم باتجربه هستید.
اگر مترجمی مبتدی هستید، بگذارید دیگران ترجمههایتان را بدزدند!
شما از شرشان راحت میشوید
و آبروی دیگران به جای شما میرود!
و در عوض ترجمههای بهتری خواهید نوشت!
اگر هم باتجربه هستید که حتما راه چاپ درست آثارتان را میدانید
و هرگز این اتفاق برایتان نمیافتد!
در نهایت هم باید بگویم که متاسفانه فوبیای سرقت آثار بیشتر از آن که یک واقعیت باشد، یک توهم است.
ناشران، سازمانها، رسانهها و مطبوعات غالبا از آثار خوب استقبال میکنند
و خواهان رابطه مستمر هستند. من نمیگویم این اتفاق هرگز نمیافتد.
من فقط میگویم این اتفاق به قدری بندرت روی میدهد که نیازی به ترس از آن نیست.
در هر حال اگر شما قصد جدی برای ترجمه یک کتاب داشته باشید، میتوانید ابتدا با جستجو در سایت کتابخانه ملی از ترجمه شدن
و یا ترجمه نشدن آن اطلاع پیدا کنید و بعد از ترجمه چند صفحه از آن کتاب، آن را به نام خود ثبت کنید
و بعد با خیال راحت باقی کارتان را ادامه دهید.
اشتباهات مترجمان : زالوصفت بودن!
زالوصفتی در همه مشاغل من جمله ترجمه، صفتی رایج است.
خیلی از افراد معتقدند اساسا نمیشود کاری را بدون وابستگی به دیگرانی که حتما گردنی کلفت دارند، به انجام رساند.
طبیعی است که ارتباطات در پیشبرد کارتان مهم است.
در همه کارها مهم است. من هم بر ایجاد روابط مطمئنا تاکید دارم.
اما برای ایجاد ارتباط کاری شما باید چیزی در چنته داشته باشید
و در حرفه ترجمه توانایی شما همه چیزتان است.
مشکل مترجمان زالو صفت عدم اعتماد به نفس آنها است.
این دسته از مترجمها معنی ارتباطات را به درستی متوجه نشدهاند
و فکر میکنند همین که یک فرد بانفوذ از آنها حمایت کند، دیگر کار تمام است.
شاید در ابتدا این طور به نظر برسد،
اما در ادامه مسیر این میزانِ مهارت شما در ترجمه است که باعث استمرار رابطه خواهد شد.
اشتباهات مترجمان : مورچه بودن!
بعضی از مترجمها شبانهروز کار میکنند.
روز تا شب و باز یک شیفت دیگر شب تا روز.
مترجمهای مورچهای در راه پرمشقت ترجمهای که در پیش گرفتند،
کوه را روی دوششان میگذارند و رخت هر جنگ را به تن میکنند. ترجمه میکنند
و ترجمه میکنند. اما ترجمههاشان را روی هم انبار میکنند!
مترجمهای مورچهای، معتقد به ترجمه برای ترجمه هستند.
خودشان هم نمیدانند هدفشان از انجام این کار چیست.
هر چیزی در هر جایی که به دستشان برسد، آن را از سر راه برمیدارند.
آخر حیف است سر راه بماند! آنها ترجمه میکنند
و در گوشهای ذخیره میکنند. چرا این کار را میکنند؟
خودشان هم نمیدانند. آنها فقط ترجمه میکنند
و انبار میکنند. ترجمه میکنند و انبار میکنند.
مشکل این دسته از مترجمها بیهدفی در ترجمه است.
شاید این کار برای چند وقتی خوب باشد
و حس خوبی به مترجم بدهد. اما بیثمری حس بسیار دردناکی است.
روزی از راه خواهد رسید که مترجمهای مورچهای به انبار وسیع ترجمههایشان نگاه میکنند
و با خود میگویند اگر سعی میکردم یک دهم این مطالب را منتشر کنم، امروز خوشحالتر بودم.
شاید حتی روزی ترجمه یکی از مطالبی که خودشان هم آن را ترجمه کردهاند را در روزنامهای، مجلهای، جایی بخوانند
و در مقایسه با ترجمه خودشان، کار خود را بهتر ارزیابی کنند.
اشتباهات مترجمان : زنبوری بودن!
مترجمهای زنبوری فقط میتوانند به شکل گروهی کار کنند.
این دسته از مترجمها ذاتا بدون رئیس نمیتوانند کار کنند. خودشان هیچ وقت یک متن را برای ترجمه انتخاب نمیکنند.
آنها فقط میتوانند یک گوشه از کار را بگیرند.
مثلا اگه زنبور کارگر هستند، هیچ وقت نمیتوانند به زنبور کارفرما ارتقا پیدا کنند.
مترجمهای زنبوری خیلی هم روی حوزه کاریشان تعصب دارند
و سعی دارند این جوری تظاهر کنند که به دلیل دقت بالایشان دست به ترجمه متون دیگر نمیزنند
و به ترجمه فقط یک نوع متن، مثلا ترجمه متون ورزشی اخلاقی و وجدانی، متعهد هستند!
و اما مشکل این دسته از مترجمها: خب راستش را بخواهید حرفه مترجمی
و به خصوص مترجم مستقل بودن فراز و نشیبهای زیادی دارد.
اگر فقط به ترجمه یک نوع متن وفادار بمانید، احتمال شب گرسنه خوابیدنتان خیلی زیاد است
و حتی مواردی از کارتن خوابی هم در این زمینه گزارش شده است.
از نظر بُعد کاری و حرفهای هم برای یک مترجم بهتر است که برای کارش چند حوزه تعریف کند.
این کار ذهن مترجم را پربارتر میکند.
مثلا ترجمه متون اجتماعی و یا تاریخی میتواند به شما کمک کند تا متون سیاسی را هم بهتر درک کنید.
فقط دقت کنید که اول در یک حوزه به حد قابل قبولی دست پیدا کنید و بعد سراغ حوزههای بعدی بروید.
اشتباهات مترجمان : موش کوری بودن!
این دسته از مترجمها، آدمهای تحصیلکرده و فرهیختهای هستند.
آنها روزها و شبها در حال مطالعه و تحقیق به سر میبرند.
همیشه در حال فکر کردن، خواندن، تطبیق، یادداشتبرداری، فیشبرداری، طبقهبندی یادداشتها و فیشهایشان
و بایگانی کردن آن مطالب هستند.
بدترین ویژگی مترجمهای موش کوری آن است که میلیونها سال از جامعهاشان عقب هستند.
مثلا وقتی امروز همه دوست دارن داستانک بخوانند،
این مترجمها در حال تحقیق و بررسی بر روی رمانهای رئالیستی قرن نوزدهم میلادی هستند.
مشکل این دسته از مترجمها آن است که موشهای کور، زیرِ زمین زندگی میکنند.
در دنیای افکار و اعتقادات خودشان. با کسی در ارتباط نیستند.
اندیشههای والایی دارند. اما خبر ندارند که این روزها روی زمین شکل زندگی مردم تغییر کرده است.
مردم این روزها به مطالب و موضوعات جدیدی علاقه دارند.
مترجمهای موش کوری، روحیه پژوهشی خیلی خوبی دارند.
اما این روحیه را به بهترین شکل ممکن هرز میدهند
و متونی را ترجمه میکنند که حتی خودشان هم به آن علاقهای ندارند.
اما چرا این کار را انجام میدهند؟
چون در نسخه شماره یک میلیارد و نهصد و هشتاد و هفتِ کتاب زیرخاکی که به دستشان رسیده، آمده است
که این کتاب شیش!! هزار صفحهای، جان دختر کشور هابیتها را از مورمور شدن انگشت پای راستش نجات داده است!!!!
اشتباهات مترجمان : مترجم دربدر بودن!
این نوع مترجم ترحمبرانگیزترین انواع مترجمهاست.
او فردی به راستی دربدر است و من حقیقتا با این نوع مترجم عمیقا احساس همدردی میکنم.
چون مدتهای مدیدی در سمت دربدری مشغول به کار بودم.
دوست داشتم مترجم بشوم، اما نمیدانستم چگونه میتوانم در این مسیر موفق بشوم.
شبیه مگس گیجی بودم که راه را نمیداند
و دائم به در و دیوار برخورد میکند.
حتی نمیتوانستم موقعیت مکانی و یا نوع مترجمی که هستم را تشخیص بدهم
و این بدترین اتفاقی است که ممکن است یک مترجم به آن به دچار شود.
مشکل مترجم دربدر نداشتن دید وسیع نسبت به موقعیتی است که در آن به سر میبرد.
کافی است سرش را بلند کند. ب
ه کارهای درست و نادرستی که در مسیر انجام داده است، نگاهی بیندازد.
بعد به چند قدم جلوتر از خودش هم نگاهی بیندازد و نقشهای برای باقی مسیر بکشد.
اشتباهات مترجمان : شیرصفت بودن!
و اما مترجم شیرصفت! این نوع مترجم از نظر فکری، مترجم پیشرفتهای است.
مهمترین ویژگی مترجم شیری، شجاعت اوست.
او آن قدر شجاع است که اشتباهات خود را بپذیرند و تغییر جهت بدهند.
مترجمهای شیری به خوبی میدانند که کامل نیستند.
در هیچ چیز. نه در میزان مهارت ترجمهای که دارند و نه در شیوه زندگیاشان.
اما از این مسئله فرار نمیکنند. آن را میپذیرند
و سعی میکنند با یک برنامه عملی و واقعبینانه آن را تغییر بدهند.
مترجمهای شیرصفت میدانند که کارشان برای جامعه بشری از اهمیت خیلی بالایی برخوردار است.
به همین خاطر در انتخاب موضوع به اندازه کافی دقت میکنند.
شیرها برای خودشان اهمیت قایل هستند. به همین خاطر از انرژی محدودیی که دارند،
به درستی استفاده میکنند.
کارهایی میکنند که مفید باشد و البته برای آنها درآمد هم داشته باشد.
مشکل؟! نه!
این دسته از مترجمها گونه جهش یافتهای هستند که توانسته است به خوبی از تواناییها
و البته ضعفهای کاریش با خبر شود.
مترجمهای شیرصفت اگر کاری را نتوانند به تنهایی انجام بدهند، دسته جمعی به طعمه حمله میکنند
و اگر کارفرما از آنها ترجمه کاری جدید را بخواهد، آنها هم میتواند در ترجمه آن نوع متن مهارت کسب کنند.
مطمئنا گونههای دیگری از مترجمهای جان باخته در دریای پرتلاطم ترجمه وجود دارد.
در این جا فقط به بارزترین انواع آنها اشاره کردم.
خب! شما کدام یک از انواع این مترجمها هستید؟
شخصا اعتراف میکنم که در دوره تکاملی کاریم،
کمابیش همه مراحل بالا را طی کردم تا توانستم کمی به مرحله شیری نزدیک بشوم!
سلام و وقت بخیر
متشکرم از شما
همواره موفق و سربلند باشید جناب سبحانی گرامی
سلام خدمت شما استاد گرامی. مقاله زیبایی بود و از شما متشکرم
موفق باشید