فرهنگلغت عربی به فارسی آذرتاش آذرنوش مناسب برای فهم و ترجمه متون معاصر
مولف: آذرتاش آذرنوش
براساس فرهنگ عربی انگلیسی هانسور
نشر: نی
پیشگفتار فرهنگلغت عربی به فارسی آذرتاش آذرنوش
فرهنگلغتی که اینک به خوانندگان تقدیم میکنیم براساس فرهنگی تدوین یافته
که هنوز هم مشهورترین فرهنگ عربی انگلیسی میان غربیان است.
چاپ نخست همین فرهنگ را دانشمند آلمانی هانسور به زبان عربی آلمانی فراهم آورد.
وی سالها پیش از جنگ جهانی دوم، برآن شد که لغتنامهای براساس زبان فصیح رایج در جهان عرب گرد آورد.
این تصمیم مستلزم آن بود که همه فرهنگهای کهن را فرو گذارد
و انبوه عظیمی از آثاری را که طی چندین دهه قبل به زبان عربی پدید آورده بود، مرجع خود سازد.
علاوه بر این، وی ناچار بود زبان رادیوها و تلویزیون ها و تبلیغات
و حتی گفتارهای مراسم گوناگون مذهبی و رسمی و مردمی را نیز مورد توجه قرار دهد.
اما گزینش واژگان معاثر برای زبانی که در بستر پرفراز و نشیب تحولات قرن ۲۰ به پیش میتازد کار آسانی نیست.
واژههای اروپایی در کشورهای عربی به شیوههای گوناگون معرّبشده سیلوار به دورن زبان عربی میریزند؛
انبوهی کلمه گویشی، در نثر نویسندگان یا رسانهها، با رفتاری قانونمند یا فصیح به کار میرود؛
فرهنگستانهای نوپای قاهره و دمشق و سپس بغداد که در برابر هجوم فرهنگ و واژگان اروپایی سراسیمه شدهاند،
پیوسته کلمه نو اختراع میکنند و به اهل زبان پیشنهاد میدهند.
از سوی دیگر، کهنهپرستان و فصاحتگرایان عرب، سر آن دارند که از گنجینه میراث کهن بهرهبرداری کنند
و کلماتی را که قرنها پیش رواج داشته با معانی مورد حاجت در عصر تکنولوژی، دوباره زنده سازند.
مولف، در این وضعیت زبانشناختی آشفته، ناچار است کلماتی را برای قاموس خود برگزیند
که یا به راستی رواج همگانی یافتهاند و یا در گفتار نویسندگان قابل اعتماد به کار آمدهاند.
دیگر دشواری کار، شیوه تلفظ و سپس آوانویسی آنها بود:
وام واژهها، کلمات و ترکیبات گرتهبرداری شده، واژههای گویشی،
واژههای نوساخته یا بازسازیشده و ساختارهایی را که در زبان فصیح عرب رایج نبود،
چگونه باید تلفظ کرد؟ یا از تلفظ کدام کشور باید پیروی کرد؟
در این گونه موارد مولف کوشیده است به اهل زبان مراجعه کند
و در صورت اختلاف، تلفظ چند کشور عربی را ضبط نماید.
هانسور از سال ۱۹۴۶ به گردآوری مواد فرهنگ آغاز کرد تا سرانجام در سال ۱۹۵۲ توانست نخستین چاپ را که عربی آلمانی بود،
با چیزی حدود ۴۵ هزار واژه و اصطلاح و انبوهی جمله و ترکیب که از منابع عربی استخراج کرده بود، منتشر سازد.
اساس منابع او را آثار طه حسین، محمدحسین هیکل، نیز مجلات و روزنامهها و سالنامهها
و راهنماها و کتابهای درسی مصر و برخی کشورهای دیگر تشکیل میداد.
منابع دست دوم او عبارت بودند از قاموسهای برشه (۱۹۳۸، که خود تکمله قاموس بلو بود)، کولن (۱۹۳۷)،
اوده واسیلیوا (۱۹۲۹) که بعدها با نام فرهنگ نوین به فارسی ترجمه شد.
مولف، پس از انتشار چاپ نخست، از جستجو دست برنداشت، و این بار،
براساس آثار عبدالسلام عُجَیلی، میخائیل نُعَیمه، کرم مَلحَم کرم
و نیز مطبوعات و کتابهای درسی جدید، ذیلی بر قاموس نخست افزود و در سال ۱۹۵۹ منتشر کرد.
اما این کتاب، حتی با چاپ نخستش که در دوران بیسروسامانی پس از جنگ انتشار یافته بود نظر مجامع علمی آمریکا را جلب کرد.
چندان که ج.میلتون کوان به یاری خود مولف در پی ترجمه آن به انگلیسی برآمد
و توانست از برخی موسسات علمی، و حتی از کمپانی عربی آمریکایی نفت، هزینههای لازم را فراهم آورد.
آنگاه ذیل کتاب آلمانی را به درون ترتیب الفبایی کتاب ریختند
و باز مقداری واژه و اصطلاح بر آن افزودند تا سرانجام، در سال ۱۹۶۱ آن را با نام زیر منتشر ساختند:
Hans Wehr, A Dictionary of Modern Wrtten Arabic, Edited by j.Milton Gowan, Wiesbaden, 1961.
چگونگی آرایش واژهها در فرهنگلغت عربی به فارسی آذرتاش آذرنوش
از چند سال پیش، در برخی کشورهای اروپایی و عربی و اخیرا نیز در ایران، برخی ترجیح میدهند
که کلمات عربی را، به شیوه قاموسهای اروپایی و فارسی، برحسب الفبای هر کلمه تنظیم میکنند
نه براساس ریشه کلمه. راست است که این شیوه کار مبتدیان را اندکی آسان میکند،
اما در عوض عربیآموزان جدی و بهخصوص مترجمان را از مزایای آن شیوه سنتی محروم میسازد،
زیرا هنگامی که ذیل ریشهای کلمه خود را مییابیم، حوزه معنایی آن در همه ابعاد پیش چشممان قرار میگیرد
و میتوانیم معادلی شایسته، گاه حتی بهتر از آنچه فرهنگنویس عرضه کرده، بیابیم.
وانگهی این شیوه تازه غربی، گاه با زبان عربی سازگار نیست:
مثلا هنوز نتوانستهاند برای شکلهای بسیار گوناگون همزه، روش قابل قبولی عرضه کنند.
در هر حال، ما ترجیح دادیم همان نظام نسبتا کهن را که هانس ور نیز مراعات کرده، بیهوده دگرگون نسازیم.
روش کار چنین است که نخست ریشه ثلاثی کلمه را با آوانیس عرضه کردهایم؛
سپس حرکت عینالفعل را بر بالا یا زیر تیرهای نشان دادهایم؛
آنگاه مصدر یا مصدرهای فعل را همراه با آوانویس در درون پرانتز آوردهایم.
پس از آن، برای فعلهای متعدی، مفعول یا مفعولها را به کمک یک ضمیر،
و نیز حروف اضافه اضافهای را که به آن فعل معانی گوناگون میبخشند نشان دادهایم.
پس از آن، علامت دو نقطه (: ) و آنگاه معنی کلمه را آوردهایم. معنی افعال را، برخلاف همه فرهنگهای عربی فارسی،
به صیغه ماضی نساختهایم، زیرا مراد از ذکر ریشه و مضارع و مصدر، در حقیقت فعل ماضی نیست،
بلکه مراد معنای مصدریست که به زمان خاصی مقید نیست.
به کمک ضمیر نشان میدهیم که فعل ما متعدی است و مفعول میپذیرد؛
حرف اضافه، مفعول غیرمستقیم یا وابستههای فعل را نشان میدهد.
این علامتها را در ترجمه فارسی، در پایان آن حوزه معنایی، در درون پرانتز به لفظ “کسی را” یا “چیزی” و “را” یا یکی از حروف اضافه ترجمه کردهایم.
هنگام برشمردن معانی مختلف یک کلمه، نقش علائم سجاوندی بسیار مهم است
و خوب است خوانندگان ما به قراری که در این کار گذاشتهایم عنایت داشته باشند:
ما کوشیدهایم در معنای یم کلمه، هر چند کلمه مترادف در فارسی میشناسیم ذکر کنیم
تا زحمت جستجو را از دوش پژوهشگر و به خصوص مترجم برداریم.
نیز امید داشتیم که درجه ادبی کلمات را نیز در ترجمه بازنماییم، یعنی در برابر کلمات ادبی، ترجمه ادبی،
و در برابر کلمات عمومی، معادلی نیمه عامیانه قرار دهیم. اما باید اعتراف کنیم که مراعات این امر کمتر میسر میگردد.
چند نکته درباره تنظیم معادلهای فارسی
در
فرهنگلغت عربی به فارسی آذرتاش آذرنوش
معادلهایی که در مقابل الفاظ عربی نهادهایم، نمیتوانستند پیوسته با معادلهای انگلیسی برابر باشند،
زیرا گاه ممکن است یک کلمه عربی به پنج شش کلمه و اصطلاح انگلیسی ترجمه شود و مولف، به قصد روشن ساختن حوزه معنایی کلمه عربی، همه را نقل کند.
اما همین کلمه ممکن است در فارسی یکی دو معادل بیشتر نداشته باشد.
عکس این موضوع نیز به کرات اتفاق میافتد. به این جهت ما هیچ گاه خود را به معادلهای انگلیسی پایبند نکردهایم
و کوشیدهایم هم براساس فرهنگ هانس ور و هم به یاری فرهنگهای عربی فرانسه
(به خصوص فرهنگ لاروس یا السبیل و فرهنگ بسیار مفید المفصل تالیف عبدالنور، چاپ ۱۹۸۳)،
یا عربی انگلیسی (به خصوص المورد تالیف روحی البعلبکی)
و نیز انبوه فرهنگهای عربی فارسی که طی سالهای اخیر منتشر شده،
آنچه را لازم یا مفید تشخیص دادهایم، نقل کنیم.
به این جهت، کتاب ما هر چند که براساس فرهنگ هانس ور استوار گردیده، ترجمه آن بشمار نمیرود.
نیز مراجعه به فرهنگهای دیگر موجب شد که ما حدود پنج یا شش هزار کلمه یا اصطلاح به کتاب بیفزاییم،
یا در برابر برخی کلمات، معانی تازهای را که در زمان هانس ور رایج نبوده بیاوریم.
با این همه هرگز ادعا نمیکنیم که فرهنگ ما، فرهنگی به روز است
و هم اصطلاحاتی را که طی ده بیست سال اخیر سیلوار به عربی داخل گردیده در برمیگیرد.
این کمبود را انشاءالله در چاپهای دیگر جبران خواهیم کرد.
چنان که اشاره شد، ما از آوردن مترادف ابایی نداشتهایم، زیرا میپنداریم که این کار، مترجم را یاری بسیار میکند؛
اما غرض دیگری نیز داشتهایم؛ از این قرار که اگر روزی موفق شدیم جهت کتاب را تغییر داده آن را فارسی عربی سازیم؛
در آن صورت، مترادفهای موجود، همه به مدخلهای ضروری تبدیل میشود.