نامزد جایزه بوکر عربی شهلا العجیلی نویسنده زن ؛ چه میگوید و برای که چه مینویسد؟
معرفی کلی نامزد جایزه بوکر عربی ۲۰۱۶ م:
تولد: ۱۹۷۶ م
کشور: سوریه
تحصیلات: دکترای ادبیات عرب معاصر و پژوهشهای فرهنگی از دانشگاه حلب
شغل: استاد ادبیات عرب معاصر در دانشگاه حلب و دانشگاه مادبا در اردن
تالیفات نامزد جایزه بوکر عربی ۲۰۱۶ م:
ایوان پنجره (مجموعه داستانهای کوتاه، ۲۰۰۵ م)
چشم گربه ۲۰۰۹ م
فرش فارسی ۲۰۱۳ م
آسمان به خانه ما نزدیک است ۲۰۱۶ م
پژوهشهای نقدی نامزد جایزه بوکر عربی ۲۰۱۶ م:
داستان سوری؛تجربهها و تئوریها ۲۰۰۹ م
ویژگی فرهنگی در داستانهای عربی ۲۰۱۱ م
آینه عجیب؛ مقالههای نقدی فرهنگی ۲۰۰۶ م
جوایز نامزد جایزه بوکر عربی ۲۰۱۶ م:
برنده جایزه ادبیات اردن برای رمان چشم گربه ۲۰۰۹ م
نامزد دریافت جایزه بوکر عربی برای رمان آسمان به خانه ما نزدیک است ۲۰۱۶ م
در زیر بخشی از مصاحبه شهلا العجیلی را از دو سایت مختلف می خوانیم.
_ برای ما از روزهای آغازین فعالیت ادبیاتان بگویید.
خواندن کتابهای ادبی مختلف، حفظ کردن شعرهای عربی قدیم
و تلاوت قرآن کریم مهمترین مواردی هستند که چشمان مرا به دنیای ادبیات و زبان گشودند.
کتابخانه ما همیشه در دسترسم بود.
مادرم خدا بیامرز، طبق یک برنامه مشخص حفظ کردن شعر را به من میآموخت.
بعدها، شاید پانزده ساله بودم که نوشتن داستان کوتاه و دنبالهدار کودکانه را شروع کردم.
اما به دلیل این که در آن دوره بستر فرهنگی برای نشر چیزی آثاری وجود نداشت،
من هم نوشتههایم را منتشر نکردم.
پس از آن در دانشگاه شهر حلب، ادبیات عرب خواندم،
بار دیگر نوشتن داستانهای کوتاه را آغاز کردم
و در نشریات عربی آن دوره منتشر میکردم.
در دورهای که دانشجوی کارشناسی ارشد بودم،
نخستین مجموعه داستان کوتاهم را با نام «ایوان پنجره» به چاپ رساندم
و پس از آن کتابهای دیگری را نیز منتشر کردم.
آیا شما برای نوشتن آیین و شیوه خاصی دارید؟
: پیشترها، آیین بسیار سفت و سختی در نوشتن داشتم.
غالبا صبحهای زود، همراه با قهوه و بر روی میز تحریر مخصوص خودم مینوشتم.
اما این روزها با وجود کارهای همیشگی پژوهشی،
خانواده و نیازهای فرزندانم از هر تنهایی کوچکی نهایت استفاده را میبرم.
منتظر میمانم تا همه بخوابند و طبیعتا با این کار تا دیر وقت برای نوشتن فرصتی پیدا نمیکنم.
گاهی زودتر از همه بیدار میشوم و این کار واقعا سخت است.
بسیار سخت است که انسان حال و هوای روحی نوشتنش را متناسب با زمان دیگران تنظیم کند.
گاهی نیاز دارم در یکی از قهوهخانهها نگاهی به نوشتههایم بیندازم و یا چند روزی به سفر بروم.
چرا و برای که مینویسید؟
: از وقتی که نوشتن مبدل به حرفه من شده است، برای نوشتن، مینویسم.
این کار من است.
البته منهای لذت و پژوهشی که در تمام مدت زمان نوشتن همراه من است.
نوشتن باعث توازن زندگی من در این دنیای سراسر خشونت و آشفتگی است.
من برای کسانی مینویسم که شجاعت خواندن را داشته باشند.
برای مخاطبانی که شاید با خواندن داستانهای من ماسکهای چهرهاشان را تغییر بدهند
و یا این که فرصتی برای روبرو شدن افراد به وجود بیاید.
من دیدگاههای خود را با نوشتن مسئولانه بیان میکنم.
به همین دلیل نوشتن برای من بیان دیدگاهم نسبت به جهان است، نه نسبت به اشخاص.
نوشتههای من یک عکسالعمل سریع نسبت به یک مسئله و یا انتقام نیستند.
نوشتههای من مسایل عمیقتری میپردازند.
نوشتن، ظرف من است و هنگامی که نوشتن از کار بیفتد،
من هم به عنوان یک انسان زنده از کار میافتم.
وقتی یک نویسنده میگوید که نوشتن برای او زندگی و کاری علیه مرگ است،
واقعا راست میگوید.
ذات نوشتن از یک رویداد روزانه، از یک منطقه جغرافیایی خاص و از هویتهای تنگ و اجباری و موروثی بسیار دور است.
نوشتن برای یک نویسنده وجدان اوست.
فرض کنید یک نویسنده وجدان نداشته باشد! چه میشود؟
شما به عنوان نویسنده از چه افرادی تاثیرپذیرفتهاید؟
: از آن جا که من از سالها پیش کتابهای بسیاری خواندهام
و در مراحل مختلف کتابخوانیام همه مراحلی را که
ممکن است یک خواننده عرب که نویسنده هم هست را پشت سر گذاشتهام،
نمیتوانم فقط یک نویسنده را نام ببرم.
من با شعر عربی قدیم شروع کردم
و بعد به داستان کلاسیک عربی گرایش پیدا کردم.
آثار نجیب محفوظ، احسان عبدالقدوس و عبدالسلام العجیلی را خواندم.
در هر کدام از این آثار صحنههای داستانی وجود داشت که حافظه ادبی مرا به وجود آورد.
فال گوش ایستادن در سهگانه نجیب محفوظ و در سیلزدگان اثر عجیلی تاثیر بسیار عمیقی بر من گذاشت.
همچنین صحنه سیل آمدن که از درهای چوبی بالا میآمد
و خانهها را در برمیگرفت صحنهای است که هرگز از یاد نمیبرم.
آن لحظهای که به دلیل شکسته شدن سد و دست صاحب خانهها به آن نمیرسید
و بعد صدای سگی غمگین به گوش میرسید.
از تولستوی در آنار کارنینا، داستایوفسکی در رمان قمارباز نیز تاثیر گرفتم.
در سالها پایانی دانشگاه جنایت و مکافات را خواندم.
از فلوبر در داستان مادام بوواری، موتسکیو در نامههای فارسی،
همینگوی در بهشت عدن، برامبو فصلی از جهنم، کتابهای اخبار عربی الاغانی
و قطب السرور فی اوصاف الخمور را هم دوست داشتم.
به دلیل تخصصم در ادبیات کتابهایی را نیز خواندهام که غالبا به جز افراد کارشناس
و متخصص کسی آنها را نمیخواند.
مثل نامههای جاحظ و معری.
سفرنامهها را نیز بسیار دوست دارم.
اخیرا کتابی را با عنوان عرب دریا از جوردی ستیفا با ترجمه دکتر طلعت شاهین چاپ شده است.
خاطرهها و سفر مانند بیرون از مکان از ادوارد سعید.
الیاد و هومر را بیش از هر کس دیگری دوست دارم.
چون این کتاب چشمان مرا به اصل فرهنگ اروپا و چگونگی تشکیل آن باز کرد.
شخصیتهایی که بر نامزد جایزه بوکر عربی ۲۰۱۶ م تاثیرگذار بودهاند.
پس از آن تراژدیهای سوفوکلیس، خطابههای سیسرون،
فن شعر ارسطو که کتاب دعای پژوهشگران ادبیات بشمار میرود.
یهودی مالت (کریستوفر مارلو)، هملت (شکسپیر) و همچنین نمایشنامههای بسیاری را خواندم که
برای نام بردنشان به زمان بسیاری نیاز دارم.
یکی از شخصیتهایی که بر من تاثیر گذاشته است،
ابراهیم عبدالمجید در داستان هیچ کس در اسکندریه نمیخوابد و دیگر آثار وی است.
سفر با دسار، سمرقند، هویتهای کشنده از امین معلوف، نافلههای کوتاه و دلپذیری مثل حریر،
الیخاندرو باریکو، روایتگر فیلمها (هرنان ریورا لتلیر) و استخر (یوکو اگاوا) این آثار جهانی تقریبا جدیدتر هستند.
باید از اثر برجسته دیگری از یک نویسنده سوئدی به نام نیکولاس رودستروم نیز نام ببرم که
من در نوشتن داستان آسمان به خانه ما نزدیک است، از او تاثیر گرفتم.
این تاثیر بعد از مدتی طولانی خود را نشان داد و باعث شد که
بفهمم هر اثر در ساختار داستانی من و یا ساخت دراماتیک آن تاثیرگذار است
و یا این که من روزی آن موضوع را در کتابی یا عبارتی یا حرکت دستی یا ابرو در هم کردنی تکرار خواهم کرد
و باعث میشود ما بفهمیم که در درون ما شخصیتهای متعددی حضور دارند.
اما تنها زمانی که مینویسیم، از حضور آنها با خبر میشویم.
بهترین وبسایتی که تاحالا دیدم.ازتون
متشکرم
سلام.خواستم بابت وبسایت خوبتون ازتون تشکر کنم و امیدوارم باعث ایجاد انگیزه براتون بشه