ویرایش ترجمه از دید برخی مترجمان امری مهم و ضروری و از دید برخی دیگر کاری تجملی است.
در ایران به نظر میرسد این مسئله به کمی فرهنگسازی نیاز دارد.
در بخش نخست گفتگو با آقای مهران ارهچی ویرایستار و مترجم
با فعالیتهای وی آشنا شدیم.
در این بخش نیز با اندیشههای او در زمینه ترجمه و اهمیت ویرایش بیشتر آشنا میشویم.
بخش نخست این گفتگو را میتوانید این جا بخوانید.
به نظر شما چرا در ایران مترجمها کمتر آثارشان را به ویراستار میدهند؟
آیا مسئله، فرهنگی است و نیاز به فرهنگسازی وجود دارد
تا اهمیت این امر برای همه مترجمان روشن شود و یا اینکه این مسئله دلایل دیگری دارد؟
بله، به نظر من علت این مسئله ریشه فرهنگی دارد.
اصولاً در جامعه ما نه صرفاً در حرفه ترجمه، بلکه تقریباً در همه زمینهها افراد کمتر به دیگران اعتماد و اطمینان دارند
و غالباً فقط خود را قبول دارند و کار خود را نسبت به کار دیگران برتر میدانند
و از اینکه اثرشان مورد اصلاح یا احیاناً نقد دیگران قرار بگیرد، واهمه و ابا دارند.
اهمیت ویرایش ترجمه باید معرفی شود
از سویی دیگر، معتقدم حرفه ویراستاری هنوز آنچنان که باید و شاید مورد اقبال عمومی واقع نشده
و اهمیت این تخصص به ویژه نزد مترجمان، همچنان مهجور و ناشناخته مانده است.
معمولاً مترجمان پیشکسوت و سرشناس، ویراستاران مخصوص خود را دارند
که طی سالها همکاری مشترک، با دیدگاهها، سلیقهها و طرز عمل یکدیگر آشنا هستند
و به یکدیگر اعتماد کامل دارند. تنها در این صورت است که مترجم، با خاطری آسوده متن خود را به ویراستار میسپارد
و ویراستار با حسن اعتماد و با هنر خود بر غنای متن ترجمه میافزاید.
البته خودم بهشخصه از اینکه ترجمهام مورد ویرایش یا نقد صاحبنظران قرار گیرد استقبال میکنم.
زیرا خودم را همواره دانشجو و مشتاق فراگیری میدانم و از اینکه دیگران با دیدگاههای صائب و کارشناسانه خود،
عیوب حرفهای و نوشتاریام را که احیاناً از آنها غافل مانده بودم به من گوشزد کنند،
بسیار خرسند خواهم شد و سپاسگزار آنان خواهم بود.
شما گویا به زبانهای مختلف دیگری مانند عربی و ترکی هم علاقه دارید.
آیا در این زبانها هم دست به ترجمه زدهاید؟
به نظر من کسی که برای نخستین بار با زبانی غیر از زبان مادری آشنا میشود
و به ماهیت و ساختار زبان بهمنزله ابزار ارتباطی میان انسانها از همه ملل و اقوام پی میبرد،
خودبهخود به سایر زبانها نیز علاقهمند میشود.
خاطرم هست ترم سوم مترجمی زبان انگلیسی که بودم،
به زبان اسپانیولی علاقهمند شدم!
چون در دانشکده ما که به آموزش زبانهای خارجه اختصاص داشت،
علاوه بر زبان انگلیسی، زبانهای دیگری هم تدریس میشد
و من دوستانی از میان دانشجویان سایر زبانها داشتم که انگیزه من را برای یادگیری زبانهای دیگر مضاعف میکرد.
حتی در مقطعی کتابهای آموزشی مربوط به زبان اسپانیولی تهیه کردم
و به کمک دوستانم در این رشته به یادگیری این زبان پرداختم
و تا حدی هم پیشرفت کردم!
اما به دلایلی این روند ادامه پیدا نکرد؛
هرچند هنوز هم به این زبان و البته زبانهای دیگر علاقه دارم.
زندهیاد پدرم نیز به چند زبان از جمله روسی، ترکی و ارمنی آشنایی داشت.
همین امر در من این انگیزه را ایجاد میکرد که حتیالامکان این زبانها را ولو در حد چند کلمه یا چند جمله فرا بگیرم.
از برادرم نیز که به دو زبان ژاپنی و سوئدی مسلط است، چیزهایی یاد گرفتم.
اهمیت یادگیری زبانهای متفاوت
اما در مجموع بر این باورم که هر فرد تحصیلکرده در ایران، بهخصوص قشر نویسنده
و رشتههای مرتبط با ترجمه، نویسندگی، روزنامهنگاری و خبرنگاری بهتر است
به سه زبان فارسی (در سطح پیشرفته و ادبی)، انگلیسی و عربی مسلط یا در حد قابل قبول با آنها آشنا باشد.
دانستن این سه زبان تأثیر شایانی بر ارتقای کیفیت و مهارت نوشتن دارد؛ بهویژه از آنجایی که زبان فارسی و عربی اشتراکات فراوانی دارند
و بهنوعی در هم تنیده شدهاند، دانستن زبان عربی به نوشتن فارسی کمک میکند.
گاه هنگام ترجمه متنی انگلیسی به جملاتی از سایر زبانها برمیخورم که آشنایی به آن زبانها کمک میکند
تا به مفهومی درستتر و دقیقتر از متن دست یابم.
دانستن زبان آذری نیز که بخش عمدهای از جمعیت در پهنه وسیعی از کشور به این زبان شیرین تکلم میکنند، خالی از لطف نیست!
چنانکه در سفری که به شهر آستارا داشتم، دانستن چند جمله و کلمه به زبان آذری به کارم آمد!
به همین جهت همواره کوشیدهام تا حد امکان دانش زبانیام را در این چهار زبان توسعه دهم؛
بهویژه اینکه امروزه در عصر ارتباطات، آگاهی یافتن بیدرنگ و بیواسطه از جدیدترین اخبار و رویدادها در سطح جهان،
جز با آشنا بودن به چند زبان کلیدی میسر نمیشود.
در خصوص ترجمه به زبانهای دیگر باید بگویم که به غیر از انگلیسی،
دانش زبانیام در سه زبان دیگر در حدی نبوده که با اتکای بر آن بتوانم به خودم جسارت ترجمه رسمی
و حرفهای در این زبانها را بدهم و حداکثر به ترجمه یا بهتر بگویم معنی لغت چند متن کوتاه
و نسبتاً ساده برای آگاهی خودم یا اطرافیانم در این سه زبان و البته پیشترها زبان اسپانیولی بسنده کردهام.
آثار ترجمهشده توسط مهران ارهچی را میتوانید از سایت روزآهنگ تهیه کنید.
از حال و هوای روزهایی که ترجمه میکنید برای ما بگویید.
برای این کار زمان خاصی در نظر میگیرید یا خیر؟
در واقع، به حالِ ترجمه اعتقاد دارید یا نه؟
و همین طور برای ما بگوید که آیا برای ترجمه کردن مکان مشخصی را در نظر میگیرید
یا اینکه قادر هستید در هر جا کار کنید؟
قطعاً ترجمه نیز مانند بسیاری از کارهای فکری به محیطی آرام و به دور از سروصدا نیاز دارد.
شخص مترجم نیز برای ارائه ترجمهای مطلوب و باکیفیت، علاوه بر محیطی مناسب، به حال و هوا یا به اصطلاح مود مناسب این کار نیاز دارد.
شخص مترجم هنگام ترجمه باید ذهنی متمرکز و آماده داشته باشد.
مسلماً با ذهنی مشتّت نمیتوان دست به ترجمه زد.
بنابراین، هم آمادگی فکری و جسمی و هم محیطی مناسب، از الزامات ترجمه خوب بهشمار میآیند.
من نیز مکان و زمان مشخصی را که در آن احساس آسودگی خاطر کنم
و بتوانم تمرکز حواس بیشتری داشته باشم برای ترجمه در نظر میگیرم
و تغییر این شرایط به طور حتم بر کیفیت ترجمهام تأثیری منفی خواهد گذاشت.
برخی از مترجمها در آنِ واحد روی چند اثر کار میکنند
و برخی فقط میتوانند روی یک اثر تمرکز کنند.
آقای ارهچی چطور کار میکند؟
میزان توانایی فرد مترجم درباره کار همزمان روی چند اثر، به چند عامل بستگی دارد.
یک عامل به تواناییها و ویژگیهای شخصی مترجم برمیگردد.
برخی افراد این قابلیت را دارند که اصولاً همزمان چند پروژه را در دست بگیرند
و در همه آنها کیفیتی مطلوب ارائه دهند، اما برخی دیگر این توانایی را ندارند
و تا اتمام یک ترجمه، به ترجمه دیگری دست نمیزنند.
عامل دیگر، فشردگی سفارشها و ضیق زمانی برای تحویل کار است.
در این حالت، شخص مترجم مجبور است از سر امرار معاش و برای از دست ندادن سفارشهای ترجمه، همزمان چند کار را بپذیرد.
طبیعی است که در چنین حالتی کیفیت ترجمهها با افت مواجه شود، چون وقت و دقت لازم برای آنها صرف نمیشود.
من شخصاً ترجیح میدهم که ابتدا یک کار را به پایان برسانم
و سپس سراغ کار دیگر بروم، اما گاه مواردی پیش آمده که اجباراً چند کار را دست گرفتم که البته فشار زیادی را هم متحمل شدم.
توصیه من به مترجمان تازهکار این است که تا ترجمهای را به پایان نبردهاند، سراغ ترجمه جدید نروند.
به این ترتیب، میتوانند با تمرکز بیشتر و به دور از استرس و پراکندگی ذهنی، ترجمهای باکیفیت و مطلوب ارائه دهند.
در اینجا خوب است به تصاویر مختلفی اشاره کنم
که شما از طبیعت و علاقهمندیهایتان در صفحه اینستاگرامتان منتشر کردهاید.
این تصاویر مطمئناً نشاندهنده علاقه شما به طبیعت، سفر، حیوانات و همچنین موسیقی است.
کمی از علاقمندیها و سرگرمیهای مختلفتان برای ما بگویید
و اینکه چطور آرامش و راحتی را با خستگیهای کار ترجمه جایگزین میکنید؟
و البته قبل از آن بگویید آیا قبول دارید
که ترجمه کار خستهکنندهای است یا اینکه کلاً مخالف این مسئله هستید؟
اینکه ترجمه، کار خستهکنندهای است یا خیر به دیدگاه فرد مترجم به مقوله ترجمه و انتظاری که او از ترجمه دارد، وابسته است.
هر کس که به کارش عشق بورزد، قطعاً هیچگاه خسته نخواهد شد؛
حتی اگر آن کار دشوار و چالشبرانگیز باشد.
بنابراین، ممکن است ترجمه برای عدهای کار خستهکننده و برای شماری دیگر جذاب و شیرین باشد.
به نظر من ترجمه مثل حل کردن معادله چند مجهولی ریاضی است.
در واقع، نوعی رمزگشایی از زبان مبدأ به زبان مقصد است.
شاید حین حل مسئله شخص به چالش انرژیبر کشیده شود، اما در پایان و با حل مسئله، حلاوت آن تمام خستگیها را از تن میزداید.
ترجمه هم همین خاصیت را دارد.
وقتی در پایان کار شخص مترجم ماحصل زحمت و تلاش خود را میبیند، خستگی از تنش رخت برمیبندد.
از علائق من گفتید. بله، من به طبیعت با تمام متعلقاتش علاقه دارم و هیچ تمایز و تبعیضی بین جلوههای رنگارنگ طبیعت قائل نیستم.
مثلاً همانقدر کوه و جنگل و رودخانه را دوست دارم
که کویر و بیابان و دریا و ابر و برف و باران و …
بهویژه همه حیوانات از همه نوع.
در کنار اینها به موسیقی نیز علاقه دارم و چند ساز هم مینوازم.
موسیقی صیقل روح است؛
به خصوص اگر بتوانید ساز هم بنوازید و دقیقاً احساس در لحظه خود را عرضه کنید.
آقای ارهچی، چه چیزی باعث میشود که دست به ترجمه ببرید؟
به نظر شما اهمیت کار ترجمه در چیست؟
چرا ما مترجمها تصمیم میگیریم مترجم شویم؟
دنیا چه نیازی به حرفه ما دارد؟
آیا بهتر نیست به جای ترجمه، کتاب تألیف کنیم؟
اول اینکه ترجمه حرفه اصلی من است.
دوم اینکه به این کار علاقه دارم.
سوم اینکه وقتی ترجمهام، اعم از کتاب یا مقاله چاپ و منتشر میشود
و خیل عظیمی از مردم آن را میخوانند، به وجد میآیم؛
از اینکه شاید بتوانم ولو اندکی بر زندگی دیگران اثری مثبت بگذارم و فردی تأثیرگذار باشم.
اگر بتوانم گرهای هرچند کوچک از چند نفر خواننده بگشایم، رسالتم را انجام دادهام
و این امر در من حسی خوشایند و سرشار از رضایت ایجاد میکند.
مترجم، حلقه اتصال بین زبانها، علوم گوناگون، فرهنگها، اندیشهها، تجربهها، احساسات، ادراکات و هنرها است.
پس جای مباهات دارد که مترجم توانمند بر خود ببالد که چنین وظیفه خطیر و مؤثری بر عهده دارد.
هرگاه که ترجمهای را به پایان میبرم، گویی باری را به مقصد رساندم؛ احساسی وصفناشدنی است…
و اما در خصوص ترجمه و تألیف باید بگویم که قرار نیست این دو جای یکدیگر را بگیرند.
در حقیقت، آن دو لازم و ملزوم یکدیگرند و هر یک جایگاه خود را دارد.
فرد مؤلف بر اساس دانش خود دست به تألیف میزند و یکی از راههای کسب دانش، ترجمه است.
با توجه به سرعت بالای بهروز شدن علوم گوناگون، ترجمه نقشی اساسی و ضروری در این زمینه ایفا میکند.
پس، اصولاً جایگزین کردن تألیف با ترجمه، موضوعیت ندارد.
آیا در مسیری که تا به حال در راه ترجمه طی کردهاید،
اشتباه فاحشی در آثارتان مانند اشتباه در ترجمه معنایی متون وجود داشته است
که باعث شرمندگی شما شود؟
خیر.
تاکنون اشتباه وحشتناک و تأثیرگذاری در ترجمه معنایی از من سر نزده،
چون همواره سعی کردهام دقت فراوانی در ترجمههایم به کار ببرم.
درباره برخی قسمتها که ابهامزا هستند، تحقیق فراوانی میکنم و با اهل فن به مشورت میپردازم.
البته گهگاه بروز برخی اشتباهات کوچک و نهچندان مهم اجتنابناپذیر است
و برای هر فرد مترجمی پیش میآید و طبیعتاً من هم در این خصوص مستثنا نبودهام.
در زندگی کاری در جایگاه مترجم چطور؟
آیا در این مسیر اشتباهاتی داشتهاید که اگر مرتکب آنها نمیشدید زودتر میتوانستید مترجم موفق بشوید
مثلاً وسواس در ترجمه و یا منتشر نشدن آثارتان.
بله.
داشتن دقت و وسواس در ترجمه، گرچه باعث ارتقای کیفیت ترجمه میشود، از سرعت آن میکاهد.
مواردی بوده و هست که اگر سرعت عمل بیشتری در ترجمه به خرج میدادم، شاید فرصتهای بیشتر و بهتری هم نصیبم میشد.
اما شاید این ویژگی را جزو شخصیت خودم بدانم که کیفیت را فدای سرعت نمیکنم.
به همین علت در اکثر اوقات ترجمههایی دقیق و باکیفیت، اما کمی زمانبر انجام میدهم.
این روند برای ترجمه کتاب مناسب است، اما برای ترجمههای فوری و کوتاهمدت مفید نیست.
همچنین، همانگونه که پیشتر اشاره کردم،
مواردی بوده که پس از ترجمه کتاب یا مقاله، به دلایل گوناگون آن اثر به مرحله چاپ نرسیده
و همین موضوع بر شناخته شدن من در سطح عمومی تأثیری تأخیری داشته است.
به نظر شما مترجم موفق ویژگیهای خاصی دارد؟
چه از لحاظ توانمندیهای ترجمه و چه از لحاظ مهارت مدیریت کاری.
اصولاً موفقیت در هر کاری مستلزم عشق و علاقه، پشتکار، تمرین، کسب علم و تجربه
و روحیه خستگیناپذیری و البته داشتن استعداد است.
مترجم موفق هم طبعاً از این قاعده مستثنا نیست.
مترجم موفق ابتدا باید عاشق کارش باشد. از هر فرصتی برای علمآموزی و تجربهاندوزی استفاده کند.
در این راه ثابتقدم باشد و از برخی دشواریها و ناملایمتیها نهراسد و دلسرد نشود.
آموزش، تمرین و پشتکار بیتردید بر بهبود کیفیت کار مترجم تأثیر میگذارد.
ترجمه، علم است و تجربه، اما در اوج خود، هنر است.
تنها معدودی از مترجمان به این درجه از مهارت میرسند
که نمونههایی از آنان را میتوان در جمع مترجمان بزرگ کشورمان سراغ گرفت.
از ویژگیهای مهم مترجم
پس یکی دیگر از خصایص مترجم موفق، استعداد و نبوغ او در این زمینه است؛
هنر بازی با کلمات و لحن نوشتاری شیرین و رسا.
گاه ترجمهای کاملاً درست است، اما هر ترجمه درستی لزوماً زیبا و دلنشین نیست
و اصطلاحاً بوی ترجمه میدهد.
در اینجا است که مترجم باید با هنر خود متن را بهگونهای به نگارش درآورد که خواننده اصلاً احساس نکند متنی ترجمهشده را میخواند.
از سویی دیگر، با توجه به گستردگی زمینههای گوناگون علمی،
شخص مترجم ابتدا باید زمینههایی را برای خود مشخص کند
که در آنها بیش از سایر زمینهها دارای آگاهی، علاقه و ذوق است.
در این صورت، استعدادهای او در آن زمینه خاص جلوهگر میشود
و فرد به مترجم متخصص در آن زمینه خاص تبدیل میشود. حال، اگر فرد مترجم در زمینههای غیرتخصصی خود دست به ترجمه بزند،
مسلماً با توفیق چندانی روبهرو نخواهد شد.
پس انتخاب دقیق زمینه ترجمه مورد نظر نیز از دیگر اسباب موفقیت مترجم است.
چه موانعی را پیشروی مترجمانی میبینید که تازه قصد دارند وارد حرفه ترجمه شوند؟
توصیه و راهنمایی شما به آنان چیست؟
به نظر من موانع پیش روی مترجمانی که قصد ورود به عرصه ترجمه را دارند، بر دو دسته است.
دسته نخست، موانعی که به شخص مترجم مربوط میشود
و دسته دوم، موانعی که به بازار کار ارتباط دارد.
در دسته نخست، عواملی چون نگرش شخص به مقوله ترجمه،
میزان شناخت او، میزان تواناییها و استعداد او در امر ترجمه، دانش و تسلط او به دو زبان مبدأ و مقصد،
هنر او در نویسندگی، جایگاه ترجمه از نظر او و مسایلی از این دست قرار دارند.
در بسیاری موارد افرادی که قصد ورود به این حرفه را دارند،
درک درستی از مقوله ترجمه ندارند و برداشت آنان از ترجمه بسیار سطحی و غیرواقعی است.
آنان تصور میکنند هرکس که مختصر آشنایی با زبانی بیگانه داشته باشد، میتواند دست به ترجمه بزند.
حتی کسانی که بر زبانی بیگانه تسلط کامل هم دارند، ممکن است تصور کنند
که مترجمان خوبی از آب در خواهند آمد، اما این امر لزوماً درست نیست.
در دورانی که دانشجوی مترجمی زبان بودم، دوستانی داشتم که سالیان متمادی در کشورهای انگلیسیزبان زندگی کرده بودند
و حتی در آنجا تحصیلات دانشگاهی داشتند.
آنان در مکالمه و گفت و شنود، همانند یک فرد نیتیو بودند؛
با تسلطی کمنظیر به زبان مبدأ سخن میگفتند؛
زبان شنیداری را به خوبی درک میکردند؛
در سطحی بسیار عالی و با تلفظ و لحن صحیح متون نوشتاری را میخواندند؛
بسیار عالی و بدون اشتباه به زبان مبدأ مینوشتند
و درک کامل و صحیحی از مفاهیم داشتند
و در تمام دروس مربوط به این موارد بهترین نمرات را میگرفتند،
اما در ترجمه به فارسی عملکردی بسیار ضعیف داشتند
و بدترین نمرات را اخذ میکردند.
لزوم تسلط بر زبان مقصد
پس مسلط بودن به زبان بیگانه، الزماً به معنی مترجم خوب بودن نیست،
بلکه تسلط به زبان مقصد هم لازم است.
فردی که قصد دارد وارد این حرفه شود باید هدف خود را از پیش تعیین کند:
آیا صرفاً به این رشته علاقه دارد؟
آیا این حرفه را درآمدزا میداند و اهداف مالی را دنبال میکند؟
آیا در پی کسب پرستیژ، جایگاه و شهرت اجتماعی است؟ و …
هدفی که فرد برای خود تعیین میکند،
تأثیر بهسزایی در تداوم کار و میزان ثبات قدم او در این مسیر دارد.
موانع راه مترجمشدن
بنابراین، عواملی مانند نداشتن درک و شناخت صحیح از مقوله ترجمه، نداشتن علاقه،
استعداد و خلاقیت، نامشخص بودن انگیزه و فقدان هدفگذاری،
ضعف در هر دو زبان مبدأ و مقصد، ضعف در نویسندگی و محدود بودن دایره واژگان،
نداشتن حضور ذهن بالا، پایین بودن نسبی سطح آگاهی نسبت به سایر علوم
و رویدادهای روز و مسایلی از این دست از موانع شخصی مترجم به شمار میآیند.
در مقابل، موانعی چون اشباع بازار ترجمه، پایین بودن مبلغ حقالترجمه،
تأخیر در پرداخت حقالترجمه و بعضاً پایمال شدن کامل این حق، اعتماد نداشتن ناشران به مترجمان تازهکار،
نداشتن سابقه کار و نمونه ترجمه درخور، نبود کپیرایت یا حق تألیف در کشور، سرقت ادبی،
اولویت داشتن ترجمه تخصصی نسبت به ترجمه عمومی، نداشتن تجربه
و تخصص لازم در زمینههای مورد نیاز بازار ترجمه و مشکلاتی نظیر این، از موانعی هستند که به بازار کار مربوط میشوند.
از این رو، ممکن است در اوایل کار، اهداف مترجم تازهکار محقق نشود
و این امر سرخوردگی و ناامیدی او را در پی داشته باشد.
مترجمان تازهکار باید پیوسته در جهت ارتقای سطح دانش و تجربه خود بکوشند
و ترجمهای باکیفیت و مطلوب ارائه دهند.
این امر مستلزم گذشت زمان است و مترجمان تازهکار باید صبر پیشه کنند.
هیچ مترجم زبردست و قهاری یکشبه به این درجه از مهارت دست نیافته است.
طبیعی است که در بدو امر، کیفیت کار افراد مبتدی به علت نداشتن تجربه کافی چندان مطلوب نیست
که این امر نباید موجب دلسردی آنان شود.
در جایگاه فردی که در حوزه نشر فعالیت میکند،
مترجمان کار اولی را که مشتاقاند آثارشان چاپ شود،
چگونه راهنمایی میکنید؟
و چرا ناشران، اغلب دست رد به سینه مترجمان کار اولی میزنند؟
به نظر من باید به ناشران تا حدی حق داد که نسبت به مترجمان کار اولی محتاطانه عمل کنند،
زیرا ناشران بهندرت حاضر میشوند روی مترجمان تازهکار و ناشناخته سرمایهگذاری کنند
و به آنان میدان دهند.
از این رو، به مترجمان کار اولی عزیز توصیه میکنم
که ابتدا با ترجمه مقالات نسبتاً ساده و کوتاه در جراید و نشریات عمومی کار خود را آغاز کنند.
این کار ضمن اینکه باعث میشود آنان شناخته شوند، رزومه یا سابقه کاری خوبی نیز برای آنان محسوب میشود.
سپس، بهتدریج میتوانند به ترجمه مقالات حرفهایتر و طولانیتر بپردازند.
اهمیت کمک گرفتن از مترجمان با سابقه
همچنین، کمک گرفتن از مترجمان باسابقه و حرفهای نیز بسیار مؤثر است.
از مترجمان و ویراستاران حرفهای بخواهند تا متن ترجمهشان را پیش از ارائه، بازبینی و اصلاح کنند.
ترجمه گروهی نیز روش مفید دیگری است
که ضمن آن، مترجمان تازهکار میتوانند با مشورت و هماهنگی با سایر مترجمان گروه،
بر صحت و دقت ترجمه خود بیفزایند و با ثبت نام خود در کنار نام دیگر مترجمان گروه در ترجمه یک اثر،
کمکم اسم و رسمی برای خود دست و پا کنند.
این روشها در مجموع هم باعث افزایش اعتماد به نفس و تجربه و کیفیت ترجمه مترجم تازهکار میشود
و هم اعتماد ناشران را به او بیشتر جلب میکند.
جلب نظر و اعتماد ناشر به مترجم، رمز ورود مترجم به عرصه ثبت و چاپ آثار اوست.
آیا در حال حاضر اثری را در حال ترجمه دارید؟
بله.
در حاضر مشغول ترجمه کتابی هستم تحت عنوان «ضرورتهای پویاییهای استراتژی»
نوشته «کیم وارن» که انتشارات «آتینگر» آن را به چاپ خواهد رساند.
این کتاب درباره مدیریت استراتژی در سازمانها و موقعیتیابی و هدفگذاری سازمانها و شرکتها است
و در سال ۲۰۱۵ به رشته تحریر درآمده است.