کتاب داستان کودکانه عربی بیت الفار (خانه موش) داستانی ساده و کودکانه دارد
که متن عربی و ترجمه فارسی آن را همراه با کلیپش برایتان آوردهایم.
شما با استفاده از این کلیپ میتوانید مهارت شنیدار، گفتار، نوشتار و حتی ترجمهاتان را بالا ببرید.
اگر به کارتونهای عربی علاقه دارید میتوانید آنها را در دو سطح مقدماتی و متوسط از سایت خریداری کنید.
کتاب داستان کودکانه عربی
داستان بیت الفار (خانه موش)
همراه با کلیپ تصویری و ترجمه فارسی
کتاب داستان کودکانه عربی داستان بیت الفار
بیت الفأر
خانه موش
قال الفأر لأصدقائه: سأبنی بیتا!
موش به دوستانش گفت: یک خانه خواهم ساخت!
سأل العصفور:
گنجشک پرسید:
هل ستبنی عشا صغیرا؟
یک لانه کوچک خواهی ساخت؟
سألت البومه:
جغد پرسید:
أم حفره فی الشجره؟
یا یک حفره در درخت؟
سأل العنکبوت:
عنکبوت پرسید:
هل ستنسج بیتک من الخیوط؟
آیا خانهات را با تار خواهی ساخت؟
فأجاب الفار:
موش جواب داد:
کلا، سأحفر بیتی فی الأرض عند هذه الشجره.
نه، اصلا! من خانهام را کنار این درخت حفر خواهم کرد.
[box type=”shadow” align=”aligncenter” class=”” width=””]داستان ساده عربی با ترجمه فارسی[/box]
قال الخلد:
موش کور گفت:
سأساعدک فی الحفر کم غرفه ترید؟
به تو کمک خواهم کرد. چند اتاق میخواهی؟
قال الفأر:
موش گفت:
اثنان أو ثلاثه.
دو تا یا سه تا.
أربعه بالکثیر.
چهار تا دیگر زیاد است.
قال الخلد:
موش کور گفت:
هذا قلیل.
این کم است.
سأحفر خمسه أو سبعه.
پنج یا هفت تا چاله حفر میکنم.
بل سأحفر تسعه.
اصلا نُه تا چاله حفر میکنم.
کتاب داستان کودکانه عربی داستان بیت الفار (خانه موش)
قال القندوس:
سگ آبی گفت:
أنا سأحضر الخشب للحائط
من برای ساختن دیوار، چوب میآورم.
و قالت الماعز:
بز گفت:
و أنا أحضرت الجبن. متی سنأکل؟
من هم پنیر آوردهام. کی غذا میخوریم؟
قال العنکبوت:
عنکبوت گفت:
أنا سأستنتج الستائر الجمیله.
من پردههای قشنگ را میبافم.
و قال العصفور:
گنجشک گفت:
أنا سأحضر الأغصان و الحبال.
من شاخه درخت و طناب را میآوردم.
قالت الماعز:
بز گفت:
و أنا أحضرت الجبن
من هم پنیر آوردهام.
متی سنأکل؟
کی غذا بخوریم؟
قالت البطه:
مرغابی گفت:
هذا ریشی لتصنع منه سریرا ناعما.
این پر من است تا از آن رختخوابی نرم درست کنی.
و قال الخروف:
گوسفند گفت:
هذا صوفی لتصنع منه غطاء دافئا.
این پشم من است تا از آن روپوشی گرم درست کنی.
قالت الدجاجه:
مرغ گفت:
أنا عندی قشره بیض
من یک پوست تخممرغ دارم.
قال الأرنب:
خرگوش گفت:
سأصنع علیها فروی، فتصبح کرسیا مریحا.
خزم را روی آن قرار خواهم داد تا مبدل به یک صندلی راحت شود.
قالت الماعز:
بز گفت:
و أنا أحضرت الجبن. متی سنأکل؟
من هم پنیر آوردهام. کی غذا بخوریم؟
قالت البقره:
گاو گفت:
أنا سأعطیک الجرس للباب.
من زنگ در خانه را به تو میدهم.
و قالت الدعسوقه:
کفشدوزک گفت:
أنا سأزرع البذور فی الحدیقه.
من در باغچه دانه میکارم.
قال النحل:
زنبور گفت:
لقد أحضرنا العسل
عسل آوردهایم.
قالت الماعز:
بز گفت:
و أنا أحضرت الجبن، متی سنأکل؟
من هم پنیر آوردهام. کی غذا میخوریم؟
قال الفأر:
موش گفت:
أشکرکم جمیعا علی هذا البیت الجمیل.
بابت این خانه زیبا از همه متشکرم.
هیا نأکل الجبن
بیایید پنیر بخوریم
فقالت الماعز: و أخیرا!
بز گفت: بله بالاخره!
النهایه!
پایان!
سلام و وقت بخیر دوست گرامی
ممنون از شما
اصلاح خواهد شد.
موفق باشید
سلام خانم شجاعی خدا قوت
وسط این داستان و چندین داستان دیگه متن هایی شبیه به این امده است.
[box type=”shadow” align=”aligncenter” class=”” width=””]داستان ساده عربی با ترجمه فارسی[/box]
با تشکر از شما