درس های که از مترجم بودن یاد گرفتم را امروز با شما به اشتراک میگذارم.
زیرا برای بیشتر ما مترجم شدن حرفه چندان آشنایی نیست.
ما نمیدانیم آیا مترجمها هم میتوانند به شکل مستقل کار کنند و موفق باشند و یا نه.
نمیدانیم آیا مترجم بودن یک شغل دائمی است یا یک کار پارهوقت و شاید حتی ندانیم چرا افراد دوست دارند، مترجم بشوند.
هشت سال است که به شکل مداوم کار ترجمه انجام دادهام.
کوشیدهام در این حرفه رشد کنم و بهتر شوم. اشتباهات زیادی را مرتکب شدهام
و درسهای بسیاری از این مسیر یاد گرفتهام.
در این نوشته میخواهم بعضی از درسهایی که از مترجم بودن یاد گرفتم را برای شما بنویسیم.
زیرا میدانم اگرچه در این حرفه ابهامات بسیاری وجود دارد،
اما کم هم نیستند افرادی که دوست دارند به این کار مشغول بشوند.
درسهایی که از مترجمبودن یاد گرفتم !
* از مترجم بودن یاد گرفتم به کارم اهمیت بدهم.
شاید با خودتان بگویید که در هر کاری باید به کارتان اهمیت بدهید. درست است.
اما وقتی شما تصمیم میگیرید، مترجم بشوید، به احتمال زیاد کارتان را از منزل شروع میکنید
و شروع کار در خانه میتواند سختترین کاری باشد که تا به حال در تمام طول عمرتان انجام دادهاید.
چون اگر از نعمت خانواده برخوردار باشید، هماهنگ کردن دیگران با شما میتواند کار سختی باشد.
همچنین شما باید یک فضای کاملا شخصی برای خودتان داشته باشید تا آن جا وسایل کارتان را بچینید.
در این مکان شخصی شما کار ترجمه را انجام میدهید.
ممکن است شما نیاز داشته باشید، زودتر از دیگران بیدار شوید تا سفارشهای کاریاتان را انجام بدهید
و یا این که به سکوت نیاز داشته باشید تا بر کاری که در حال انجامش هستید، تمرکز کنید.
اما به هر دلیلی دیگر اعضای خانواده با شما همراه نباشند.
شاید قرار باشد برایتان مهمان بیاید و یا حتی شما باید وظایفی را بر عهده بگیرید که وقت و انرژی زیادی را از شما میگیرد.
وجود همه این مسایل میتواند به راحتی شما را از مسیرتان منحرف کند و کاری کند که برای همیشه مترجم شدن را فراموش کنید.
اما وقتی که حد و مرزهای کاری خود را با جدیت تعیین میکنید
و پیش از هر کسی خودتان نسبت به آن پایبند هستید، دیگران هم کمکم شما را به عنوان یک مترجم به رسمیت خواهند شناخت.
اما قبل از هر کسی این شما هستید که باید مترجم بودن خودتان را باور کنید و به دیگران اعلام کنید.
درسهایی که از مترجمبودن یاد گرفتم !
* از مترجم بودن یاد گرفتم، متفاوت بودن ترس ندارد
و نیازی نیست نسبت به این مسئله کوچکترین احساس بدی داشته باشم.
میدانید چرا این حرف را میزنم؟
چون در در دنیا اعتقادات جمعی آزاردهنده زیادی وجود دارد.
یکی از آنها، اعتقاد به این است که همه باید شبیه هم باشند.
همه باید به سر کار بروند و محل کار جایی بیرون از خانه است.
همه زنها باید کاری را داشته باشند که بتوانند روی حقوق بازنشستگی آن حساب کنند.
کاری با روزهای تعطیل فراوان و البته کاری که توسط یک فرد دیگر اداره میشود.
سالها فکر میکردم مشکلی در من وجود دارد که نمیتوانم مثل دیگران باشم
و یا این که نمیتوانم به شباهت با دیگران تظاهر کنم تا این که فهمیدم، همه انسانها با هم متفاوت هستند.
اما درصد قابل توجهی از مردم به آن چه نیستند، تظاهر میکنند.
به اعتقادات و خواستههای جمعی تن میدهند
و در نهایت برای همیشه خودشان را فراموش میکنند.
راههای موفقیت درست و آبرومندانه در دنیا بسیار زیاد و متنوع است
و من هم مترجمبودن را انتخاب کردهام. راستش را بخواهید مهمترین چیزی که در راه مترجم شدن یاد گرفتم این بود که
آدمهای زیادی هستند که کارم را به رسمیت نمیشناسند.
آدمهای زیادی هستند که راه من را اشتباه میدانند.
آدمهای زیادی هستند که همیشه توصیهای بهتر و پندی برایم در جیبهایشان دارند.
بدون این که مرا بشناسند و کوچکترین اطلاعی درباره شخصیت، تواناییها و علایقم بدانند.
داستان ماهی و ماهیتابه
برخورد با این آدمها همیشه من را به یاد این داستان میاندازد:
خانمی همیشه سر و دم ماهی را قبل از گذاشتن توی تابه جدا میکرد.
روزی فردی از او پرسید: چرا این کار را میکنی؟
خانم گفت: نمیدانم! مادرم همیشه این کار را میکرد!
آنها به سراغ مادر خانم رفتند
و از او درباره جدا کردن سر و دم ماهی پرسیدند.
مادربزرگ پاسخ داد: خب، دوره ما تابهها کوچک بود
و ما مجبور بودیم سر و دم ماهی را جدا کنیم تا توی تابه جا بشود!
شاید _ با تاکید بر شاید _ سی سال پیش تنها راه و شرافتمردانهترین شیوه درآمدزایی قشر تحصیلکرده تدریس در مدارس و دانشگاه ها بوده است.
سی سال گذشته است! جهان خیلی تغییر کرده است
و مطمئنا امروز از شیوههای دیگری هم میشود شرافتمندانه و با حفظ شان اجتماعی کسب درآمد کرد.
درسهایی که از مترجمبودن یاد گرفتم !
* از مترجم بودن یاد گرفتم، آزادی در کارم یه چاقوی دو لبه است.
با این آزادی که حرفه ترجمه به من میدهد، میتوانم تا ظهر بخوابم.
بیبرنامگی پیشه کنم و کارها را تا آخرین لحظه به تعویق بیندازم!
راه دیگر آن است که برنامهای منظم داشته باشم.
کارها را به شیوه خودم، اما با مدیریت و نظم انجام بدهم
و از باقی اوقاتم برای سفر، آشنا شدن با افراد جدید، توسعه کارم و تجربههای نو استفاده کنم
و به همین دلیل مهمترین کاری که باید یاد بگیرم، مدیریت فردی است.
* از مترجم بودن یاد گرفتم، هیچ کس به دنبال کشف من نخواهد آمد!
ابلهانهترین تئوری که در تمام طول عمرم شنیدم، امیدوار بودن به کشف شدن توسط دیگران بوده است.
اگر در حرفهات به اندازه کافی توانایی داری، جهان را به نور خودت منور کن!
در غیر این صورت لطفا در خصوص ارزشمند بودن تواناییهایت
و نابینا بودن جامعه بشریت نسبت به تواناییهایت سخنسرایی نکن!
فکر کن پیامبران به امید پیدا کردن پیرو، در خانه مینشستند!
این تو هستی که باید این کار را انجام بدهی! و بارها و بارها تلاش کنی!
به عنوان یک مترجم هر چند وقت یک بار با افرادی روبرو میشوم که از بخت بد خود شکایت میکنند.
این دسته افراد ادعا میکنند که ترجمه خوبی دارند و این حرفه را هم دوست دارند،
اما کسی نیست که ارزش کار آنها را بداند و از آنها قدرشناسی کند.
اما این دسته از افراد فراموش می کنند که برای موفقیت در کارشان باید حضور اجتماعی و فعال داشته باشند.
شما نمیتوانید دست روی دست بگذارید، مهارتهای خود را بالا نبرید،
در هیچ سمینار، کارگاه و یا هیچ فعالیت اجتماعی مرتبط با کارتان حضور نداشته باشید
و توقع داشته باشید که ارزش کارتان به عنوان یک مترجم دیده شود.
درسهایی که از مترجمبودن یاد گرفتم !
* از مترجم بودن یاد گرفتم، اول روی مهارت هایم کار کنم
و بعد برای رسیدن به خواستهام جسور، سمج و بااعتماد به نفس باشم!
مسیر مترجم شدن، مسیر پر پیچ و خمی است.
اگر به اولین ناشری که سر بزنید
و او بگوید نه و شما کار را برای همیشه رها کنید، فقط حسرت رسیدن برایتان باقی میماند.
اما وقتی به اندازه کافی مهارت کسب کنید
و جسارت و اعتماد به نفستان را هم نشان بدهید، میتوانید هر کاری را به سرانجام برسانید.
درسهایی که از مترجمبودن یاد گرفتم !
* از مترجم بودن یاد گرفتم، برای موفق شدن و باقی ماندن در این حرفه باید درباره مدیریت مالی مطالعه کرد.
بله! از آن جا که درآمد مترجمهای مستقل به ویژه در روزهای اول کار در ماههای مختلف، متفاوت است،
باید به شکل دقیق حساب و کتاب امور مالی را داشت
و البته برای کسب موفقیتهای بیشتر رابطههای کاری را گسترش داد.
طبیعتا باید از رابطههای کاری نامناسب دوری کرد و مهارت گفتگو، مذاکره، بازاریابی و دهها مهارت دیگر را هم یاد گرفت.
* از مترجم بودن یاد گرفتم، هیچ وقت دست از یاد گرفتن نکشم.
همیشه مطالب جدید بخوانم و دائم مهارتهایم را گسترش بدهم.
* از مترجم بودن یاد گرفتم، در مسیر یادگیری مداوم، دانستههام را به دیگران آموزش بدهم.
چون یاد دادن قبل از هر چیزی باعث عمیقتر شدن مطالب در ذهن خود من خواهد شد.
* از مترجم بودن یاد گرفتم، شکستهایم را بغل کنم، ببوسم و عمیقا دوست داشته باشم!
هر شکست درسی از نادانی و ضعف ماست.
گاهی به خاطر بیتجربگی، گاهی به خاطر زیادهخواهی، گاهی به خاطر نداشتن هدف واقعی
و گاهی هم به هزار و یک دلیل دیگر در کارمان موفق نمیشویم.
شکستها به انسان جسارت میدهد که از خودش بپرسد چرا این طور شد؟
کجای کار من اشتباه بود
و برای فهمیدن جواب این پرسشها، باید گذشته را به دقت بررسی کرد.
اولویتها، دلایل و انگیزهها، شیوه کار، همه و همه. این کار گاهی خیلی دردناک است!
اما تجربه نشان می دهد که به دردش میارزد!
درس های که از مترجم بودن یاد گرفتم!
* از مترجم بودن یاد گرفتم، شاگردی کردن از من استاد میسازد!
یکی از بزرگترین و ارزشمندترین درسهایی که در مسیر مترجم شدن یاد گرفتم،
ارزش و اهمیت شاگردی نزد اساتید مختلف بوده است.
* از مترجم بودن یاد گرفتم، تنها چیزی که به آن نیاز دارم، قدرت تمرکز، قلمی برای نوشتن و پاپیروسی برای یادداشت کردن است.
با تمرکز بالا میتوانم حتی در حال وقوع سونامی هم به کارم ادامه بدم.
اما بدون تمرکز حتی در یک خانه ساکت هم نمیتوانم کارم را پیش ببرم.
درسهایی که از مترجمبودن یاد گرفتم !
* از مترجم بودن یاد گرفتم، این مسیر، مسیر رشد دائمی است.
در واقع برخورد با ناشران مختلف، ناشران مهربان، ناشرانی باادب، ناشران خوشبرخورد، ناشران بیادب، ناشران چپاولگر، ناشران با ادبِ با اخلاق، ناشران….
و رد شدن آثارم توسط آنها، قرار گرفتن در فرایند زمانبر _ بسیار زمانبر _ بررسی اثر،
آشنا شدن با مسئولان مسئولیتپذیر، مسئولان بیمسئولیت، التماس به اساتید
و اشخاص باتجربه برای یک جلسه مشاوره یا گذراندن یک دوره با آنها و رد شدن از سوی آنها
و دهها تجربه دیگر این چنینی، همه و همه باعث رشد شخصیت من شد.
من دیگر مترجم بیترجمه سالهای پیش نیستم.
درسهایی که از مترجمبودن یاد گرفتم !
امروز راهها را میشناسم
و میدانم برای به سرانجام رساندن آن چه میخواهم یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت.
از خدا ممنونم که با این همه انسان مختلف آشنا شدم.
آدمهای درستکار اما بیحوصله، آدمهای مهربان اما بیانگیزه،
آدمهای خوشظاهر اما بیادب، آدم هایی که در یک لحظه مثل یک طوفان خشمگین می شوند
و بعد به سرعت فروکش می کنند،
آدم های پرتلاش اما فراموشکار … من از همه این افراد مطالب بسیاری یاد گرفتم.
در مسیر مترجم شدن عطش من به بهتر بودن از این دسته آدمها من را به سمت بیشتر خواندن و بیشتر دانستن کشاند.
در این مسیر نه تنها میخواستم بیشتر بدانم و از نظر دانش بهتر باشم،
بلکه یاد گرفتم برای مقبولیت باید شخصیت بهتری داشته باشم و مسئولیت کارهایم را بر عهده بگیرم.
سلام و وقت بخیر دوست گرامی محمد
اگر کتاب نقشه گنج مترجم را مطالعه کردهاید و دوره صوتی رایگان مترجم میشوم! را نیز گوش دادهاید، اینک زمان عمل به دانستههایتان فرا رسیده است.
طبق توضیحات این دو محصول کار ترجمه را شروع کنید. عالی شدن با گامهای کوچک شروع میشود و این گامهای کوچک در این دو محصول توضیح داده شده است.
همچنین به شما پیشنهاد میکنیم که از بخش معرفی کتاب سایت alreihane.com با کتابهایی که برای ترجمه از عربی به فارسی و برعکس آمده است، آشنا شوید.
در نهایت اگر احساس نیاز کردید از یک استاد برای رفع اشکالهایتان کمک بگیرید.
موفق و پیروز باشید
با تشکر از لطف شما
باعث افتخار ما است که مطالب سایت برایتان سودمند بوده است.
موفق و سربلند باشید
ابتکار خوبی دارید در این حرفه . من که خیلی از کتابهاتون استفاده بردم تا حالا
با سلام استاد من خیلی سردرگمم کمکم کنید لطفا . میتونم بپرسم از کجا باید شروع کنم برای یک مترجم عالی عربی شدن!
سلام و وقت بخیر جناب فاضلی گرامی
با تشکر از شما
سربلند و سرافراز باشید
با سلام و احترام
بسیار خوب است که تجربیات شخصی خود را در این سایت بیان می کنید .
اهمیت دادن به کار، یکی از مهمترین کارهایی است که ما باید در هر شغل و جایگاهی بدان توجه داشته باشیم و شما بخوبی آنرا در این مقاله توضیح داده اید.
موفق باشید
سپاسگزارم از شما جناب مهدی نژاد گرامی
موفق و نام دار باشید استاد
احسان مهدى نژاد
سلام و وقت بخیر
خوشحالیم که این سایت و مطالب آن نظر شما را جلب کرده است.
سربلند و سرافراز باشید.
سلام
ممنون از سایت زیباتون و بیان شیوا و بی آلایش شما در مقاله تون
و از مثال ماهی تابه و بریدن دم و سرش خیلی استفاده کردم
موفق باشید و شاد