آموزش مکالمه لهجه عراقی

آموزش مکالمه لهجه عراقی 

ترجمه کلیپ آموزش مکالمه لهجه عراقی 

سلام

همان طور که می‌دانید من در ویدیوهایم به لهجه عراقی صحبت می‌کنم.

امروز تصمیم گرفتم لهجه عراقی را به شما آموزش بدهم.

 

کلمه را به لهجه عراقی و معادل آن را به مصری می‌گویم.

چون مصری آسان است و همه آن را یاد دارند.

 

اگر معادل مصری کلمه‌ای را پیدا نکردم، معادل آن را به عربی فصیح خواهم گفت.

 

کلمه اول بزونه.

بزونه یعنی قطه (گربه)

 

کلش یا کولش.

در برخی لهجه‌های عراقی کلش و در برخی دیگر کولش گفته می‌شود.

 

هر دو به معنای اوی (خیلی) هستند.

معادل آن در مصری اوی و در خلیجی واید است.

احبج کومه یعنی بحبک کتیر (خیلی دوستت دارم)

کومه یعنی کمیه کبیره (خیلی زیاد)

 

فد شی یعنی ثمه شی (یک چیزی)

فد یعنی ثمه

 

هجی یا هیجی یا هیج همگی به معنای هکذا است (این طوری)

یک کلمه است که در لهجه‌ها مختلف گفته می‌شود.

 

در مصری به معنای کدا است.

هسه یعنی دلوقتی (الان)

 

علمود یعنی علشان (به خاطر)

آن سووّت هاذ علمودیج: من این کار رو به خاطر تو انجام دادم.

 

هوای یعنی کثیر (خیلی)

مثلا وقتی می‌گویم: احبیج کلش اهوای یعنی خیلی دوستت دارم.

 

پس هوای یعنی خیلی.

شکو ماکو یعنی ایه الأخبار؟ یعنی whats up

یعنی چه خبر؟

 

خاشوگه یعنی ملعقه (قاشق)

جربایه یعنی سریر (تخت)

 

اکو و ماکو یعنی فی (هست) و ما فیش (نیست)

صمونه یعنی عیش یا صامولی (نان)

 

انطیج یعنی اعطیک (بهت می‌دم)

برای زن می‌گوییم: انطیج (بهت می‌دهم)

 

و برای مرد می‌گویم: انطیک

و اگر بخواهم کسی به من چیزی بدهد، می‌گویم: انطینی.

 

بعضی‌ها ناسزا نوشته‌اند و می‌خواهند معنایش را بدانند.

من این‌ها را نمی‌گویم.

 

اما یک یک بدی هست که خیلی گفته می‌شود.

دوست دارم معنایش را بدانید.

 

لوکیه یعنی متملقه (متملق)

فردی که چاپلوسی می‌کند و سعی می‌کند چاپلوسی مردم را بکند

و چهره غیرواقعی از خودش نشان می‌دهد

تا به یک جایگاه خاصی دست پیدا کند.

 

این شخص لوکی اگر مرد باشد

و اگر زن باشد لوکیه است.

 

زلاطه یعنی سلطه (سالاد)

صوبه یعنی مدفأه نفط (بخاری)

 

منشوله یعنی امزکمه او مریضه (سرماخورده یا بیمار)

بعضی از عراقی‌ها می‌گویند: آنی، بعضی می‌گویند آنِ و بعضی می‌گویند أنا

 

همگی به معنای من است.

مرعبله یعنی غیرمرتبه (نامنظم)

 

اگر بخواهیم برای مرد به کار ببریم می‌گوییم مرعبل.

مرعبل، مرعبله یعنی شخص نامرتب.

 

تخبل یعنی دیوانه‌کننده (از لحاظ زیبایی)

اگر برای مرد بخواهیم بگویم، می‌شود یخبل.

 

سطل یعنی دلو (سطل)

یا طشت در مصری.

 

زنکین یعنی غنی (ثروتمند)

اتشاقی یعنی امزح معک (شوخی می‌کنم)

 

به بینی می‌گوییم خشم.

قوطیه یعنی علبه (قوطی)

 

جلاق یعنی شلوت (اردنگی)

جفجیر (کفگیر) عکسش را این جا برایتان می‌گذارم.

 

جفجیر یعنی این.

حرامات یعنی یا خساره در مصری (چه حیف)

 

رگی یعنی بطیخ (هندوانه)

هایشه یعنی بقره (گاو)

 

چانت و چنت یعنی کانت و کنت (بود و بودم)

کاف تبدیل به چ می‌شود.

 

خنفشاریه یعنی خیلی زیبا یا افسانه‌ای.

تمن یعنی رز (برنج)

 

کلمه‌های بد را دوست ندارم بگویم

اما نوشتید که معنای این کلمه را نمی‌دانید

 

عوبه یعنی دختری که زشت باشد.

باع، باعی و باعوا یعنی نگاه کن، نگاه کنید.

 

باع یعنی بص، باعی یعنی بصی، باعوا یعنی بصوا.

حدیقه یعنی فرد مجرد.

نمی‌دونم چرا در عراقی به مجرد می‌گویند حدیقه (باغ)

این کلمه جدید است.

 

جکمه یعنی زن زشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.