ویرایش ترجمه ؛ مترجم طبیعت‌دوست از لزوم فرهنگ‌سازی ویرایش ترجمه سخن می‌گوید.

ويرايش ترجمه

ویرایش ترجمه از دید برخی مترجمان امری مهم و ضروری‌ و از دید برخی دیگر کاری تجملی است.

در ایران به نظر می‌رسد این مسئله به کمی فرهنگ‌سازی نیاز دارد.

در بخش نخست گفتگو با آقای مهران اره‌چی ویرایستار و مترجم

با فعالیت‌های وی آشنا شدیم.

در این بخش نیز با اندیشه‌های او در زمینه ترجمه و اهمیت ویرایش بیشتر آشنا می‌شویم.

بخش نخست این گفتگو را می‌توانید این جا بخوانید.

به نظر شما چرا در ایران مترجم‌ها کمتر آثارشان را به ویراستار می‌دهند؟

آیا مسئله، فرهنگی است و نیاز به فرهنگ‌سازی وجود دارد

تا اهمیت این امر برای همه مترجمان روشن شود و یا اینکه این مسئله دلایل دیگری دارد؟

بله، به نظر من علت این مسئله ریشه فرهنگی دارد.

اصولاً در جامعه ما نه صرفاً در حرفه ترجمه، بلکه تقریباً در همه زمینه‏‌ها افراد کمتر به دیگران اعتماد و اطمینان دارند

و غالباً فقط خود را قبول دارند و کار خود را نسبت به کار دیگران برتر می‌‏دانند

و از اینکه اثرشان مورد اصلاح یا احیاناً نقد دیگران قرار بگیرد، واهمه و ابا دارند.

اهمیت ویرایش ترجمه باید معرفی شود

از سویی دیگر، معتقدم حرفه ویراستاری هنوز آن‏چنان که باید و شاید مورد اقبال عمومی واقع نشده

و اهمیت این تخصص به ویژه نزد مترجمان، همچنان مهجور و ناشناخته مانده است.

معمولاً مترجمان پیش‏کسوت و سرشناس، ویراستاران مخصوص خود را دارند

که طی سال‏‌ها همکاری مشترک، با دیدگاه‏‌ها، سلیقه‌‏ها و طرز عمل یکدیگر آشنا هستند

و به یکدیگر اعتماد کامل دارند. تنها در این صورت است که مترجم، با خاطری آسوده متن خود را به ویراستار می‌‏سپارد

و ویراستار با حسن اعتماد و با هنر خود بر غنای متن ترجمه می‏‌افزاید.

البته خودم به‏‌شخصه از اینکه ترجمه‌‏ام مورد ویرایش یا نقد صاحب‏‌نظران قرار گیرد استقبال می‏‌کنم.

زیرا خودم را همواره دانشجو و مشتاق فراگیری می‌‏دانم و از اینکه دیگران با دیدگاه‏‌های صائب و کارشناسانه خود،

عیوب حرفه‏‌ای و نوشتاری‌‏ام را که احیاناً از آن‌ها غافل مانده بودم به من گوشزد کنند،

بسیار خرسند خواهم شد و سپاسگزار آنان خواهم بود.

شما گویا به زبان‌ها‌‌ی مختلف دیگری مانند عربی و ترکی هم علاقه دارید.

آیا در این زبان‌ها هم دست به ترجمه زده‌اید؟

به نظر من کسی که برای نخستین بار با زبانی غیر از زبان مادری آشنا می‌‏شود

و به ماهیت و ساختار زبان به‏‌منزله ابزار ارتباطی میان انسان‏‌ها از همه ملل و اقوام پی می‌‏برد،

خودبه‏‌خود به سایر زبان‏‌ها نیز علاقه‏‌مند می‌‏شود.

خاطرم هست ترم سوم مترجمی زبان انگلیسی که بودم،

به زبان اسپانیولی علاقه‏‌مند شدم!

چون در دانشکده ما که به آموزش زبان‏‌های خارجه اختصاص داشت،

علاوه بر زبان انگلیسی، زبان‏‌های دیگری هم تدریس می‌‏شد

و من دوستانی از میان دانشجویان سایر زبان‏‌ها داشتم که انگیزه من را برای یادگیری زبان‏‌های دیگر مضاعف می‏‌کرد.

حتی در مقطعی کتاب‏‌های آموزشی مربوط به زبان اسپانیولی تهیه کردم

و به کمک دوستانم در این رشته به یادگیری این زبان پرداختم

و تا حدی هم پیشرفت کردم!

اما به دلایلی این روند ادامه پیدا نکرد؛

هرچند هنوز هم به این زبان و البته زبان‏‌های دیگر علاقه دارم.

زنده‌‏یاد پدرم نیز به چند زبان از جمله روسی، ترکی و ارمنی آشنایی داشت.

همین امر در من این انگیزه را ایجاد می‏‌کرد که حتی‏‌الامکان این زبان‏‌ها را ولو در حد چند کلمه یا چند جمله فرا بگیرم.

از برادرم نیز که به دو زبان ژاپنی و سوئدی مسلط است، چیزهایی یاد گرفتم.

اهمیت یادگیری زبان‌های متفاوت 

اما در مجموع بر این باورم که هر فرد تحصیل‏‌کرده در ایران، به‏‌خصوص قشر نویسنده

و رشته‌‏های مرتبط با ترجمه، نویسندگی، روزنامه‏‌نگاری و خبرنگاری بهتر است

به سه زبان فارسی (در سطح پیشرفته و ادبی)، انگلیسی و عربی مسلط یا در حد قابل قبول با آن‌ها آشنا باشد.

دانستن این سه زبان تأثیر شایانی بر ارتقای کیفیت و مهارت نوشتن دارد؛ به‏‌ویژه از آنجایی که زبان فارسی و عربی اشتراکات فراوانی دارند

و به‏‌نوعی در هم تنیده شده‏‌اند، دانستن زبان عربی به نوشتن فارسی کمک می‏‌کند.

گاه هنگام ترجمه متنی انگلیسی به جملاتی از سایر زبان‏‌ها برمی‌‏خورم که آشنایی به آن زبان‏‌ها کمک می‏‌کند

تا به مفهومی درست‌‏تر و دقیق‌‏تر از متن دست یابم.

دانستن زبان آذری نیز که بخش عمده‌‏ای از جمعیت در پهنه وسیعی از کشور به این زبان شیرین تکلم می‌‏کنند، خالی از لطف نیست!

چنان‌‏که در سفری که به شهر آستارا داشتم، دانستن چند جمله و کلمه به زبان آذری به کارم آمد!

به همین جهت همواره کوشیده‏‌ام تا حد امکان دانش زبانی‏‌ام را در این چهار زبان توسعه دهم؛

به‌‏ویژه اینکه امروزه در عصر ارتباطات، آگاهی یافتن بی‌‏درنگ و بی‏‌واسطه از جدیدترین اخبار و رویدادها در سطح جهان،

جز با آشنا بودن به چند زبان کلیدی میسر نمی‌‏شود.

در خصوص ترجمه به زبان‏‌های دیگر باید بگویم که به غیر از انگلیسی،

دانش زبانی‌‏ام در سه زبان دیگر در حدی نبوده که با اتکای بر آن بتوانم به خودم جسارت ترجمه رسمی

و حرفه‌‏ای در این زبان‌‏ها را بدهم و حداکثر به ترجمه یا بهتر بگویم معنی لغت چند متن کوتاه

و نسبتاً ساده برای آگاهی خودم یا اطرافیانم در این سه زبان‏ و البته پیش‏ترها زبان اسپانیولی بسنده کرده‌‏ام.

 

مهران اره‌چی

  مهران اره‌چی

        پینگ

 

آثار ترجمه‌شده توسط مهران اره‌چی را می‌توانید از سایت روزآهنگ تهیه کنید.

از حال و هوای روزهایی که ترجمه می‌کنید برای ما بگویید.

برای این کار زمان خاصی در نظر می‌گیرید یا خیر؟

در واقع، به حالِ ترجمه اعتقاد دارید یا نه؟

و همین‏ طور برای ما بگوید که آیا برای ترجمه کردن مکان مشخصی را در نظر می‌گیرید

یا اینکه قادر هستید در هر جا کار کنید؟

قطعاً ترجمه نیز مانند بسیاری از کارهای فکری به محیطی آرام و به دور از سروصدا نیاز دارد.

شخص مترجم نیز برای ارائه ترجمه‏‌ای مطلوب و باکیفیت، علاوه بر محیطی مناسب، به حال و هوا یا به اصطلاح مود مناسب این کار نیاز دارد.

شخص مترجم هنگام ترجمه باید ذهنی متمرکز و آماده داشته باشد.

مسلماً با ذهنی مشتّت نمی‏‌توان دست به ترجمه زد.

بنابراین، هم آمادگی فکری و جسمی و هم محیطی مناسب، از الزامات ترجمه خوب به‏‌شمار می‏‌آیند.

من نیز مکان و زمان مشخصی را که در آن احساس آسودگی ‏خاطر کنم

و بتوانم تمرکز حواس بیشتری داشته باشم برای ترجمه در نظر می‏‌گیرم

و تغییر این شرایط به طور حتم بر کیفیت ترجمه‏‌ام تأثیری منفی خواهد گذاشت.

برخی از مترجم‌ها در آنِ واحد روی چند اثر کار می‌کنند

و برخی فقط می‌توانند روی یک اثر تمرکز کنند.

آقای ارهچی چطور کار می‌کند؟

میزان توانایی فرد مترجم درباره کار هم‌زمان روی چند اثر، به چند عامل بستگی دارد.

یک عامل به توانایی‏‌ها و ویژگی‏‌های شخصی مترجم برمی‏‌گردد.

برخی افراد این قابلیت را دارند که اصولاً هم‌زمان چند پروژه را در دست بگیرند

و در همه آن‌ها کیفیتی مطلوب ارائه دهند، اما برخی دیگر این توانایی را ندارند

و تا اتمام یک ترجمه، به ترجمه دیگری دست نمی‌‏زنند.

عامل دیگر، فشردگی سفارش‏‌ها و ضیق زمانی برای تحویل کار است.

در این حالت، شخص مترجم مجبور است از سر امرار معاش و برای از دست ندادن سفارش‏‌های ترجمه، هم‌زمان چند کار را بپذیرد.

طبیعی است که در چنین حالتی کیفیت ترجمه‏‌ها با افت مواجه شود، چون وقت و دقت لازم برای آن‌ها صرف نمی‌‏شود.

من شخصاً ترجیح می‌‏دهم که ابتدا یک کار را به پایان برسانم

و سپس سراغ کار دیگر بروم، اما گاه مواردی پیش آمده که اجباراً چند کار را دست گرفتم که البته فشار زیادی را هم متحمل شدم.

توصیه من به مترجمان تازه‏‌کار این است که تا ترجم‌ه‏ای را به پایان نبرده‏‌اند، سراغ ترجمه جدید نروند.

به این ترتیب، می‏‌توانند با تمرکز بیشتر و به دور از استرس و پراکندگی ذهنی، ترجمه‏‌ای باکیفیت و مطلوب ارائه دهند.

در اینجا خوب است به تصاویر مختلفی اشاره کنم

که شما از طبیعت و علاقه‌‏مندی‌هایتان در صفحه اینستاگرام‏تان منتشر کرده‌اید.

این تصاویر مطمئناً نشان‌دهنده علاقه‌ شما به طبیعت، سفر، حیوانات و همچنین موسیقی است.

کمی از علاقمندی‌ها و سرگرمی‌های مختلف‏تان برای ما بگویید

و اینکه چطور آرامش و راحتی را با خستگی‌های کار ترجمه جایگزین می‌کنید؟

و البته قبل از آن بگویید آیا قبول دارید

که ترجمه کار خسته‌کننده‌ای است یا اینکه کلاً مخالف این مسئله هستید؟

اینکه ترجمه، کار خسته‏‌کننده‌‏ای است یا خیر به دیدگاه فرد مترجم به مقوله ترجمه و انتظاری که او از ترجمه دارد، وابسته است.

هر کس که به کارش عشق بورزد، قطعاً هیچ‌‏گاه خسته نخواهد شد؛

حتی اگر آن کار دشوار و چالش‌‏برانگیز باشد.

بنابراین، ممکن است ترجمه برای عده‌‏ای کار خسته‏‌کننده و برای شماری دیگر جذاب و شیرین باشد.

به نظر من ترجمه مثل حل کردن معادله چند مجهولی ریاضی است.

در واقع، نوعی رمزگشایی از زبان مبدأ به زبان مقصد است.

شاید حین حل مسئله شخص به چالش انرژی‏‌بر کشیده شود، اما در پایان و با حل مسئله، حلاوت آن تمام خستگی‏‌ها را از تن می‏‌زداید.

ترجمه هم همین خاصیت را دارد.

وقتی در پایان کار شخص مترجم ماحصل زحمت و تلاش خود را می‏‌بیند، خستگی از تنش رخت برمی‌‏بندد.

از علائق من گفتید. بله، من به طبیعت با تمام متعلقاتش علاقه دارم و هیچ تمایز و تبعیضی بین جلوه‏‌های رنگارنگ طبیعت قائل نیستم.

مثلاً همان‌‏قدر کوه و جنگل و رودخانه را دوست دارم

که کویر و بیابان و دریا و ابر و برف و باران و …

به‌‏ویژه همه حیوانات از همه نوع.

در کنار این‌ها به موسیقی نیز علاقه دارم و چند ساز هم می‌‏نوازم.

موسیقی صیقل روح است؛

به خصوص اگر بتوانید ساز هم بنوازید و دقیقاً احساس در لحظه خود را عرضه کنید.

آقای ارهچی، چه چیزی باعث می‌شود که دست به ترجمه ببرید؟

به نظر شما اهمیت کار ترجمه در چیست؟

چرا ما مترجم‌ها تصمیم می‌گیریم مترجم شویم؟

دنیا چه نیازی به حرفه ما دارد؟

آیا بهتر نیست به جای ترجمه، کتاب تألیف کنیم؟

اول اینکه ترجمه حرفه اصلی من است.

دوم اینکه به این کار علاقه دارم.

سوم اینکه وقتی ترجمه‌‏ام، اعم از کتاب یا مقاله چاپ و منتشر می‌‏شود

و خیل عظیمی از مردم آن را می‏‌خوانند، به وجد می‏‌آیم؛

از اینکه شاید بتوانم ولو اندکی بر زندگی دیگران اثری مثبت بگذارم و فردی تأثیرگذار باشم.

اگر بتوانم گره‌‏ای هرچند کوچک از چند نفر خواننده بگشایم، رسالتم را انجام داده‌‏ام

و این امر در من حسی خوشایند و سرشار از رضایت ایجاد می‏‌کند.

مترجم، حلقه اتصال بین زبان‏‌ها، علوم گوناگون، فرهنگ‌‏ها، اندیشه‏‌ها، تجربه‌‏ها، احساسات، ادراکات و هنرها است.

پس جای مباهات دارد که مترجم توان‏‌مند بر خود ببالد که چنین وظیفه خطیر و مؤثری بر عهده دارد.

هرگاه که ترجمه‌‏ای را به پایان می‏‌برم، گویی باری را به مقصد رساندم؛ احساسی وصف‌‏ناشدنی است…

و اما در خصوص ترجمه و تألیف باید بگویم که قرار نیست این دو جای یکدیگر را بگیرند.

در حقیقت، آن دو لازم و ملزوم یکدیگرند و هر یک جایگاه خود را دارد.

فرد مؤلف بر اساس دانش خود دست به تألیف می‏‌زند و یکی از راه‏‌های کسب دانش، ترجمه است.

با توجه به سرعت بالای به‌‏روز شدن علوم گوناگون، ترجمه نقشی اساسی و ضروری در این زمینه ایفا می‏‌کند.

پس، اصولاً جایگزین کردن تألیف با ترجمه، موضوعیت ندارد.

آیا در مسیری که تا به حال در راه ترجمه طی کرده‌اید،‌

اشتباه فاحشی در آثارتان مانند اشتباه در ترجمه معنایی متون وجود داشته است

که باعث شرمندگی شما شود؟

خیر.

تاکنون اشتباه وحشتناک و تأثیرگذاری در ترجمه معنایی از من سر نزده،

چون همواره سعی کرده‏‌ام دقت فراوانی در ترجمه‏‌هایم به‏ کار ببرم.

درباره برخی قسمت‌‏ها که ابهام‌‏زا هستند، تحقیق فراوانی می‏‌کنم و با اهل فن به مشورت می‏‌پردازم.

البته گه‌گاه بروز برخی اشتباهات کوچک و نه‏‌چندان مهم اجتناب‌ناپذیر است

و برای هر فرد مترجمی پیش می‏‌آید و طبیعتاً من هم در این خصوص مستثنا نبوده‌‏ام.

در زندگی کاری در جایگاه مترجم چطور؟

آیا در این مسیر اشتباهاتی داشته‌اید که اگر مرتکب آن‌ها نمی‌شدید زودتر می‌توانستید مترجم موفق بشوید

مثلاً وسواس در ترجمه و یا منتشر نشدن آثارتان.

بله.

داشتن دقت و وسواس در ترجمه، گرچه باعث ارتقای کیفیت ترجمه می‌‏شود، از سرعت آن می‏‌کاهد.

مواردی بوده و هست که اگر سرعت عمل بیشتری در ترجمه به خرج می‏‌دادم، شاید فرصت‌‏های بیشتر و بهتری هم نصیبم می‏‌شد.

اما شاید این ویژگی را جزو شخصیت خودم بدانم که کیفیت را فدای سرعت نمی‏‌کنم.

به همین علت در اکثر اوقات ترجمه‌‏هایی دقیق و باکیفیت، اما کمی زمان‌‏بر انجام می‌‏دهم.

این روند برای ترجمه کتاب مناسب است، اما برای ترجمه‏‌های فوری و کوتاه‏‌مدت مفید نیست.

همچنین، همان‌‏گونه که پیش‏تر اشاره کردم،

مواردی بوده که پس از ترجمه کتاب یا مقاله، به دلایل گوناگون آن اثر به مرحله چاپ نرسیده

و همین موضوع بر شناخته شدن من در سطح عمومی تأثیری تأخیری داشته است.

به نظر شما مترجم موفق ویژگی‌های خاصی دارد؟

چه از لحاظ توانمندی‌های ترجمه و چه از لحاظ مهارت مدیریت کاری.

اصولاً موفقیت در هر کاری مستلزم عشق و علاقه، پشتکار، تمرین، کسب علم و تجربه

و روحیه خستگی‏‌ناپذیری و البته داشتن استعداد است.

مترجم موفق هم طبعاً از این قاعده مستثنا نیست.

مترجم موفق ابتدا باید عاشق کارش باشد. از هر فرصتی برای علم‌‏آموزی و تجربه‌‏اندوزی استفاده کند.

در این راه ثابت‌‏قدم باشد و از برخی دشواری‌‏ها و ناملایمتی‏‌ها نهراسد و دلسرد نشود.

آموزش، تمرین و پشتکار بی‌‏تردید بر بهبود کیفیت کار مترجم تأثیر می‏‌گذارد.

ترجمه، علم است و تجربه، اما در اوج خود، هنر است.

تنها معدودی از مترجمان به این درجه از مهارت می‌‏رسند

که نمونه‏‌هایی از آنان را می‌‏توان در جمع مترجمان بزرگ کشورمان سراغ گرفت.

از ویژگی‌های مهم مترجم 

پس یکی دیگر از خصایص مترجم موفق، استعداد و نبوغ او در این زمینه است؛

هنر بازی با کلمات و لحن نوشتاری شیرین و رسا.

گاه ترجمه‏‌ای کاملاً درست است، اما هر ترجمه درستی لزوماً زیبا و دلنشین نیست

و اصطلاحاً بوی ترجمه می‏‌دهد.

در اینجا است که مترجم باید با هنر خود متن را به‏‌گونه‌‏ای به نگارش درآورد که خواننده اصلاً احساس نکند متنی ترجمه‏‌شده را می‏‌خواند.

از سویی دیگر، با توجه به گستردگی زمینه‏‌های گوناگون علمی،

شخص مترجم ابتدا باید زمینه‏‌هایی را برای خود مشخص کند

که در آن‌ها بیش از سایر زمینه‏‌ها دارای آگاهی، علاقه و ذوق است.

در این صورت، استعدادهای او در آن زمینه خاص جلوه‌‏گر می‎شود

و فرد به مترجم متخصص در آن زمینه خاص تبدیل می‌‏شود. حال، اگر فرد مترجم در زمینه‏‌های غیرتخصصی خود دست به ترجمه بزند،

مسلماً با توفیق چندانی روبه‏‌رو نخواهد شد.

پس انتخاب دقیق زمینه ترجمه مورد نظر نیز از دیگر اسباب موفقیت مترجم است.

چه موانعی را پیش‌روی مترجمانی می‌بینید که تازه قصد دارند وارد حرفه ترجمه شوند؟

توصیه و راهنمایی شما به آنان چیست؟

به نظر من موانع پیش روی مترجمانی که قصد ورود به عرصه ترجمه را دارند، بر دو دسته است.

دسته نخست، موانعی که به شخص مترجم مربوط می‏‌شود

و دسته دوم، موانعی که به بازار کار ارتباط دارد.

در دسته نخست، عواملی چون نگرش شخص به مقوله ترجمه،

میزان شناخت او، میزان توانایی‏‌ها و استعداد او در امر ترجمه، دانش و تسلط او به دو زبان مبدأ و مقصد،

هنر او در نویسندگی، جایگاه ترجمه از نظر او و مسایلی از این دست قرار دارند.

در بسیاری موارد افرادی که قصد ورود به این حرفه را دارند،

درک درستی از مقوله ترجمه ندارند و برداشت آنان از ترجمه بسیار سطحی و غیرواقعی است.

آنان تصور می‏‌کنند هرکس که مختصر آشنایی با زبانی بیگانه داشته باشد، می‏‌تواند دست به ترجمه بزند.

حتی کسانی که بر زبانی بیگانه تسلط کامل هم دارند، ممکن است تصور کنند

که مترجمان خوبی از آب در خواهند آمد، اما این امر لزوماً درست نیست.

در دورانی که دانشجوی مترجمی زبان بودم، دوستانی داشتم که سالیان متمادی در کشورهای انگلیسی‏‌زبان زندگی کرده بودند

و حتی در آنجا تحصیلات دانشگاهی داشتند.

آنان در مکالمه و گفت و شنود، همانند یک فرد نیتیو بودند؛

با تسلطی کم‏‌نظیر به زبان مبدأ سخن می‏‌گفتند؛

زبان شنیداری را به خوبی درک می‌‏کردند؛

در سطحی بسیار عالی و با تلفظ و لحن صحیح متون نوشتاری را می‌‏خواندند؛

بسیار عالی و بدون اشتباه به زبان مبدأ می‌‏نوشتند

و درک کامل و صحیحی از مفاهیم داشتند

و در تمام دروس مربوط به این موارد بهترین نمرات را می‏‌گرفتند،

اما در ترجمه به فارسی عملکردی بسیار ضعیف داشتند

و بدترین نمرات را اخذ می‌‏کردند.

لزوم تسلط بر زبان مقصد 

پس مسلط بودن به زبان بیگانه، الزماً به معنی مترجم خوب بودن نیست،

بلکه تسلط به زبان مقصد هم لازم است.

فردی که قصد دارد وارد این حرفه شود باید هدف خود را از پیش تعیین کند:

آیا صرفاً به این رشته علاقه‏ دارد؟

آیا این حرفه را درآمدزا می‏‌داند و اهداف مالی را دنبال می‏‌کند؟

آیا در پی کسب پرستیژ، جایگاه و شهرت اجتماعی است؟ و …

هدفی که فرد برای خود تعیین می‏‌کند،

تأثیر به‏‌سزایی در تداوم کار و میزان ثبات قدم او در این مسیر دارد.

موانع راه مترجم‌شدن 

بنابراین، عواملی مانند نداشتن درک و شناخت صحیح از مقوله ترجمه، نداشتن علاقه،

استعداد و خلاقیت، نامشخص بودن انگیزه و فقدان هدف‏‌گذاری،

ضعف در هر دو زبان مبدأ و مقصد، ضعف در نویسندگی و محدود بودن دایره واژگان،

نداشتن حضور ذهن بالا، پایین بودن نسبی سطح آگاهی نسبت به سایر علوم

و رویدادهای روز و مسایلی از این دست از موانع شخصی مترجم به شمار می‏‌آیند.

در مقابل، موانعی چون اشباع بازار ترجمه، پایین بودن مبلغ حق‏‌الترجمه،

تأخیر در پرداخت حق‌‏الترجمه و بعضاً پایمال شدن کامل این حق، اعتماد نداشتن ناشران به مترجمان تازه‏‌کار،

نداشتن سابقه کار و نمونه ترجمه درخور، نبود کپی‌‏رایت یا حق تألیف در کشور، سرقت ادبی،

اولویت داشتن ترجمه تخصصی نسبت به ترجمه عمومی، نداشتن تجربه

و تخصص لازم در زمینه‏‌های مورد نیاز بازار ترجمه و مشکلاتی نظیر این، از موانعی هستند که به بازار کار مربوط می‌‏شوند.

از این رو، ممکن است در اوایل کار، اهداف مترجم ‏تازه‌‏کار محقق نشود

و این امر سرخوردگی و ناامیدی او را در پی داشته باشد.

مترجمان تازه‌‏کار باید پیوسته در جهت ارتقای سطح دانش و تجربه خود بکوشند

و ترجمه‏‌ای باکیفیت و مطلوب ارائه دهند.

این امر مستلزم گذشت زمان است و مترجمان تازه‌‏کار باید صبر پیشه کنند.

هیچ مترجم زبردست و قهاری یک‏‌شبه به این درجه از مهارت دست نیافته است.

طبیعی است که در بدو امر، کیفیت کار افراد مبتدی به علت نداشتن تجربه کافی چندان مطلوب نیست

که این امر نباید موجب دلسردی آنان شود.

در جایگاه فردی که در حوزه نشر فعالیت می‌کند،

مترجمان کار اولی را که مشتا‌ق‌‏اند آثارشان چاپ شود،

چگونه راهنمایی می‌کنید؟

و چرا ناشران، اغلب دست رد به سینه مترجمان کار اولی می‏‌زنند؟

به نظر من باید به ناشران تا حدی حق داد که نسبت به مترجمان کار اولی محتاطانه عمل کنند،

زیرا ناشران به‏‌ندرت حاضر می‏‌شوند روی مترجمان تازه‌‏کار و ناشناخته سرمایه‏‌گذاری کنند

و به آنان میدان دهند.

از این رو، به مترجمان کار اولی عزیز توصیه می‏‌کنم

که ابتدا با ترجمه مقالات نسبتاً ساده و کوتاه در جراید و نشریات عمومی کار خود را آغاز کنند.

این کار ضمن اینکه باعث می‏‌شود آنان شناخته شوند، رزومه یا سابقه کاری خوبی نیز برای آنان محسوب می‏‌شود.

سپس، به‌‏تدریج می‏‌توانند به ترجمه مقالات حرفه‏‌ای‏‌تر و طولانی‌‏تر بپردازند.

اهمیت کمک گرفتن از مترجمان با سابقه 

همچنین، کمک گرفتن از مترجمان باسابقه و حرفه‌‏ای نیز بسیار مؤثر است.

از مترجمان و ویراستاران حرفه‌‏ای بخواهند تا متن ترجمه‏‌شان را پیش از ارائه، بازبینی و اصلاح کنند.

ترجمه گروهی نیز روش مفید دیگری است

که ضمن آن، مترجمان تازه‌‏کار می‌‏توانند با مشورت و هماهنگی با سایر مترجمان گروه،

بر صحت و دقت ترجمه خود بی‌فزایند و با ثبت نام خود در کنار نام دیگر مترجمان گروه در ترجمه یک اثر،

کم‏‌کم اسم و رسمی برای خود دست و پا کنند.

این روش‌‏ها در مجموع هم باعث افزایش اعتماد به نفس و تجربه و کیفیت ترجمه مترجم تازه‌‏کار می‏‌شود

و هم اعتماد ناشران را به او بیشتر جلب می‏‌کند.

جلب نظر و اعتماد ناشر به مترجم، رمز ورود مترجم به عرصه ثبت و چاپ آثار اوست.

آیا در حال حاضر اثری را در حال ترجمه دارید؟

بله.

در حاضر مشغول ترجمه کتابی هستم تحت عنوان «ضرورت‏‌های پویایی‏‌های استراتژی»

نوشته «کیم وارن» که انتشارات «آتی‌‏نگر» آن را به چاپ خواهد رساند.

این کتاب درباره مدیریت استراتژی در سازمان‏‌ها و موقعیت‌‏یابی و هدف‌‏گذاری سازمان‌‏ها و شرکت‏‌ها است

و در سال ۲۰۱۵ به رشته تحریر درآمده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.